موسای بیعصا! همه میدانند، نه شمسالدین تبریزی به پای خورشید رخسارت میرسد و نه ما به پای مولانا؛ ۳۵ سال دوری بس است... برگرد موسی! مگذار انتظار ۳۵ ساله ما به ۴۰ برسد؛ برگرد تا فلسطین را ۴۰ روزه آزاد کنیم.
به گزارش راسخون، وبلاگ رجعت صدر نوشت:
درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا میخواند آن آتش ... مگر موسی عمرانم؟
دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
که چندین سال من کشتی در این خشکی همی رانم
*سلام موسی بیخلیفه
این روایت را شنیدهاید که مولانا خود را موسی میدید و شمس را خضر؟ لابد از همین روست که این همه از خضر و موسی میسراید.
میگویند شمس، دو غیبت داشته، غیبت صغری و غیبت کبری، میگویند شمس شیعه بوده و آزار و خصومت طرفداران مولانا سبب غیبت اولش شده.
باری شمس الدین تبریزی، آتش کینه و تعصب عوام را در قونیه تاب نیاورد و به دمشق هجرت کرد؛ داستان سوء قصد به شمس را شنیدهاید؟
*امام موسی صدر! استخوان در گلو و خاری در چشم
حال در این میانه من چرا این همه از شمس بگویم؟ و شعر از دیوان شمس بخوانم؟ که چه؟ شمس را با امام ما چه کار؟ که امام موسی صدر، همچون جد معصومش صابرانه دل به دریای خروشان بلا زد و اختلافات و کینه توزیها، حتی 15 سال جنگ وحشیانه داخلی را تاب آورد؛ استخوان در گلو و خاری در چشم؛ صبر پیشه کرد به این امید که در ظلمت جهل و تعصب و خودخواهی مردمان، راهی روشن و پرنور برای این امت بگشاید و به ما درس آزادگی و آزاد زیستن دهد که: «آزادی، یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان؛ آزادی، رهایی از دیگران و رهایی از نفس است؛ آزادی همان جهاد اکبر است» آری، رها شدن از بندِ بندگی شیطان!
در راهی که در پیش گرفته بود، از هیچ تلاش و کوششی در حق امتش فروگذار نکرد و وظیفه راهبری و راهنمایی را تا آخرین منزل ادامه داد؛ سرزنش خارهای مغیلان، تشنگی، گرسنگی، غمها، دوری از وطن، دوری از خانواده، از دست دادن عزیزترین یاران، کینه ورزی و حسادت برادران، تهمتها، زخم زبانها، کژاندیشیها...همچون شمع در برابر آتش حسودان و دسیسههای مستکبران ایستاد و لبنان مظلوم و محروم را در تاریکی و ظلمتِ زمانه رها نکرد.
آری! موسای بیعصا! همه میدانند، نه شمس الدین تبریزی به پای خورشید رخسارت میرسد و نه ما به پای مولانا.
نه ما قوم بنی اسرائیلیم که تاب بیاوریم 40 سال انتظار آمدنت را...یا چهل روز در طور ماندنت را...
نه توان آن داریم 40 سال سرگردانی و سرگشتگی در صحرای سینا!
35 سال دوری بس است...برگرد موسی! مگذار انتظار سی و پنج ساله ما به چهل برسد...برگرد تا فلسطین را چهل روزه آزاد کنیم!
مناجات نوشتی از سید مهدی شجاعی:
ای تکیه گاه هر که تکیهگاه ندارد اتکاء به هر که جز تو، ساختن خانه در رهگذار آب است، چه حلاوتی دارد تکیه بر دستهای تو، وقتی همه تکیهگاهها فرو میریزد
ای یاور و تکیهگاه من به هنگام درماندگی، پناه گرفتن جز در پناه تو، بیپناهی محض است! دلمان را به حضور مستمر خود گرم کن
ای استناد هر که سند ندارد! مقام و قدرت را به عدهای سپردهای و وعده مهلت دادهای و ستم کشان و مظلومان را نیز وعده نصرت
با آخرین سند، وعده خود را محقق کن!
/7432/