زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم فرخی یزدی

زندگی هنگامه ی فریادهاست سرگذشت درگذشت یادهاست مشفق کاشانی

زندگی گرمی دل های به هم پیوسته ست تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست فریدون مشیری

زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم دل دادم و شعر عشق انشا کردم حمید مصدق

ز احسان می شود صاحب کرم را دولت افزون تر بلی هر چاه را آب از کشیدن بیش می گردد کشمیری

ز افتادگی به مسند عزت رسیده است یوسف کند چگونه فراموش چاه را صائب تبریزی

ز آدمی به جهان نام نیک ماند و بس به مهر کوش که گیتی به کس وفا نکند ادیب نیشابوری

ز آمده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد رودکی

ز لب دوختن غنچه را زندگی ست چو بشکفت زان پس پراکندگی است امیر خسرو

زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی شهریار