شوق شهرت رفت و ذوق آرزوها هم که مُرد موی کم کم شد سپید، از خواب بیدارم کنید معین کرمانشاهی

شب با صدای تو بیدار می شود خورشید در مدار تو پرگار می شود شعبان کرم دخت

شاید که به عشق نیک اندیشه کنیم فرهاد شویم و عاشقی پیشه کنیم سلمان هراتی

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت هوشنگ ابتهاج

شایان تماشای تو دل باختن است بی خویش به دیدار تو پرداختن است مشفق کاشانی

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی همایی

شعر نوری ز عرش زاینده است زان چو عرش استوار و پاینده است اوحدی

شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند مولانا

شکست آخر سکوت خانه ی من کسی در می زند، عشق است شاید محمدرضا مهدی زاده

شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم سیمین بهبهانی