کسی کو فروتن تر و رادتر دل دوستانش از او شادتر فردوسی

کف پا به هر زمینی که رسد تو نازنین را به لب خیال بوسم همه عمر آن زمین را میرتشبیهی

کلید باغ اجابت دعای نیمشبی بود چگونه در بگشایم گر از دعا بگریزم؟ مهدی سهیلی

کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن کم نشود مهر من از دوری و افزود بیا اوحدی مراغه ای

کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهانی شود پُر نظامی

که را دیدی تو اندر جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بی غم شبستری

کی توان شعله ی عشق تو را در دل نهفت شمع روشن در میان شیشه پیدا می شود ظهیر فاریابی

کفر است در طریقت ما کینه داشتن آیین ماست سینه چو آیینه داشتن طالب آملی

کار با جذبه ی عشق است عزیزان ور نه بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است صائب تبریزی

کسی را دل مگر از سنگ باشد که بگذارد کسی دلتنگ باشد صابر همدانی