من می‌توانم به ‌عنوان یک نوجوان، خرید نان را بر عهده بگیرم، با نانِ تازه وارد خانه شوم و با بوی دلنشین آن بگویم که چقدر نان‌آور بودن شیرین و...

پدرم... مرا ببین، قد کشیده‌ام و بزرگ شده‌ام و در کنارت می‌ایستم و با تو قدم برمی‌دارم، می‌توانم با پذیرش مسئولیت‌های کوچک در خانه از کوله‌بارت...

من دختری نوجوانم که در کنار تحصیل و مطالعه، فنون خانه‌داری را کم و بیش از مادر مهربانم آموخته‌ام. پس می‌توانم با انجام کارهای مختصری از کارهای...

وقتی وارد اتاقم می‌شوم احساس استقلال می‌کنم، پس چه زیبا می‌شود اگر خودم در نهایت سلیقه به نظافت کردن و زینت بخشیدن اتاقم مشغول شوم تا زمانی که...

پدر و مادرم هر دو شاغل‌اند و از صبح زود که از خواب بیدار می‌شوند و تا زمان خواب یکسره برای رفاه و آسایش ما تلاش می‌کنند. نمی‌دانید چقدر احساس...

من می‌توانم لباس‌هایم را اتو بزنم، یا حتی گاهی کنار مادرم غذا بپزم، من می‌خواهم از همین الان فردی مسئولیت‌پذیر باشم تا در آینده از مسئولیت‌هایی...

خانواده من ثروت دوست داشتنی و الهی من هستند، پس چقدر زیباست که در کنار مادر و پدرم در انجام کارهای ساده خانه سهمی داشته باشم.

من می‌توانم با انجام کارهای ساده در خانه حتی در حد یک ظرف شستن، خستگی را از دوش مادرم بردارم و گل لبخند را به ‌صورت مهربانش هدیه کنم.