روی تو ای حقیقت پاکی، شکوه محض جایی برای پنجه‌ی نامحرمان نبود زهرا آراسته نیا

تر شد از داغ تو چشم روزگار ارغوان‌ها داغدار و بی بهار سیاوش پورافشار

مادر مرا کنار خودت بیشتر نشان من خواب دیده‌ام که قضا پرکشیدن است زهرا آراسته نیا

در من هزار کوچه صدای تو را شنفت... وقتش نبود گریه‌ی خود را امان دهم مجید مه آبادی

در می‌زنند ... تو ولی پشت در نرو آخر برای سر زدن آتش نمی‌برند! زهرا آراسته نیا

تکلمی غریب چشم ساده‌ی او داشت و بغض ساکتش همیشگی مهیا بود سید محمدآتشی

تو را با هفت چشمه عشق شستند ملائک وقت غسل ماه رویت سیاوش پورافشار

دریای عاشقانه‌ی تو ساحلی نداشت... پارو زدن خیال بزرگ من و شماست مجید مه آبادی

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم بعد تو حتی سه ساله مو سپید از غربت است... زهرا آراسته نیا

داغدارت لاله‌های سرنگون سینه چاکت لحظه‌ها بی چند و چون سیاوش پورافشار