بعد یک ماه چه خوب است به من مژده دهند

بعد یک ماه چه خوب است به من مژده دهند بنده ی حقّم و این است تمام ثمرم رمضان می روی و می بریم نزد خدا عید فطر آوری و جلوه ی روی قمرم

رمضان ماه خدا می روی آخر زِ برم

رمضان ماه خدا می روی آخر زِ برم محو شبهای تو و مست دعای سحرم رمضان سال دگر دعوتمان کن به حضور با دل پاک بیایم به همین بال و پرم

این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند

یارب امیدِ دلِ ماست که تا سالِ دگر سایه‌ی لطف تو بر شاه و گدا می ماند گوید از عرش به من فاطمه با صوتِ حزین این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند

آه! بعد رحیل ماه مهربان چه کنیم

آه! بعد رحیل ماه مهربان چه کنیم بی لطف حضور عندلیبان چه کنیم سی روز کنار خوان او بوده، ولی باشیم اگر ز بی نصیبان چه کنیم

ای ماه خدا چگونه باز تاب فراق

در وادی عشق باز تو را خواسته ایم با اشک دو دیده باز وضو ساخته ایم ای ماه خدا چگونه باز تاب فراق پس زود بیا که در فراق باخته ایم

با اشک کنم بدرقه ماه رمضان را

با اشک کنم بدرقه ماه رمضان را با شوق کنم زمزمه آوای اذان را غفران خدا بار گناهان مرا برد چون رود که با خود ببرد برگ خزان را

هنگامِ وداع آمد و دل در تب و تاب است

هنگامِ وداع آمد و دل در تب و تاب است وقتی تو نباشی همه جا مثلِ سراب است از خاطره ی شهر کجا می روی ای نور آهسته برو از برِ ما این چه شتاب است!

با روزه و با نماز نشناختمت

با روزه و با نماز نشناختمت با آن همه رمز و راز نشناختمت یک ماه اگر چه میهمانت بودم بگذشت مجال و باز نشناختمت

ماه خوب خدا خداحافظ

عطر اشک و دعا خداحافظ ماه خوب خدا خداحافظ رمضان ای کریم سی روزهخ می رود این گدا خداحافظ

آن شوق غروب ودم افطار سرآمد

آن شوق غروب ودم افطار سرآمد محروم زفیض سحری پیروجوان شد ای کاش که یکسال دگر باشم وبینم این ماه خدا بر سرمان نور فشان شد