فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی

از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی از ظن خویش هرکس، از ما فسانه‌ها گفت چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی

چشمه دیدار تو سراب ندارد

چشمه دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد

گر ما مقصریم، تو بسیار رحمتی

گر ما مقصریم، تو بسیار رحمتی عذری که می‌رود به امید وفای توست شاید که در حساب نیاید گناه ما آن‌جا که فضل و رحمت بی‌منتهای توست

تنها نه من به قید تو درمانده‌ام اسیر

تنها نه من به قید تو درمانده‌ام اسیر کز هر طرف شکسته‌دلی مبتلای توست... قوتِ روان شیفتگان، التفات تو آرام جان زنده‌دلان، مرحبای توست

گر تاج می‌دهی، غرض ما قبول تو

گر تاج می‌دهی، غرض ما قبول تو ور تیغ می‌زنی طلب ما رضای توست... هرجا که روی زنده‌دلی، بر زمین تو هرجا که دست غم‌زده‌ای، بر دعای توست

آنی مرا رها کنی از دست رفته‌ام

آنی مرا رها کنی از دست رفته‌ام محبوب من! به دست چه کس می‌سپاری‌ام؟ با آن‌که در گناه و بدی غوطه‌ور شدم من حاضرم قسم بخورم دوست داری‌ام

چشم انتظار بارش ابر بهاری‌ام

کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام عینِ خودِ عذاب شده بی‌قراری‌ام لب‌تشنه‌تر ز بوتۀ خشکیده در کویر چشم انتظار بارش ابر بهاری‌ام

اولین منزل برای توبه حزن قلبی است

اولین منزل برای توبه حزن قلبی است بنده باشد از گناه خود پشیمان بهتر است هیئتی بودن فقط با گریه بر ارباب نیست سینه زن وقتی که باشد اهل عرفان...

با درد بی دوایی من آمدم گدایی

با درد بی دوایی من آمدم گدایی ما تشنه و تو دریا پاک از گناهمان کن ای صاحب سخاوت مولای با کرامت دریاب بی نوا را پاک از گناهمان کن

دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم

دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم به صد امید به سوی تو روی آوردم به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم