وقتی‌که دید فاطمه‌اش درد می‌کشد

وقتی‌که دید فاطمه‌اش درد می‌کشد

سوی حسن روان شد و او را خطاب کرد

حرفی بزن حسن که  دلم  پاره پاره  شد

اینجا حسن  چگونه علی را کباب کرد

دشمن میان کوچه سرِ راهِ ما گرفت

اول برای کشتن زهرا  شتاب کرد

گفتم مرا بزن، به رخ مادرم مزن

سیلی به دست، فاطمه را انتخاب کرد

دستم  نمی‌رسید که  او را سپر شوم

قلـب مرا  دوباره پر از التهاب کرد

شهادت حضر فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
نسخه چاپی