جان آمد از فراق تو بر لب، نیامدی

جان آمد از فراق تو بر لب، نیامدی

امروز هم سرآمد و شد شب، نیامدی

چتر سیاه غم همه جا را فرو گرفت

ای در سپهر عاطفه کوکب! نیامدی
نسخه چاپی