دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت

دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت

وَ عابری که پریشان به جمکران می رفت

دوباره جمعه شد و عاشقی که تا سهله

به شوق دیدن مولای انس و جان می رفت
نسخه چاپی