شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم

چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم

نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم

برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم

شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم
نسخه چاپی