از جملهٔ دردهای بی درمانم وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم سوزندهتر آنست که چون مردم چشم در چشم منی و دیدنت نتوانم
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزندهتر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزندهتر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم