زاده نرگس تویی دیده چو نرگس به ره مانده که بیند مگر لاله حمرای تو تیره بماند جهان نور نتابد زشرق تا ندهد روشنی روی دلارای تو
زاده نرگس تویی دیده چو نرگس به ره
مانده که بیند مگر لاله حمرای تو
تیره بماند جهان نور نتابد زشرق
تا ندهد روشنی روی دلارای تو
مانده که بیند مگر لاله حمرای تو
تیره بماند جهان نور نتابد زشرق
تا ندهد روشنی روی دلارای تو