در آتش و خون چو خیمه غم لرزید خورشید گرفت و آسمان هم لرزید زآن ناله که از عطش برمیخاست دیدند که شانه محرّم لرزید کامرانی اقدم
در آتش و خون چو خیمه غم لرزید
خورشید گرفت و آسمان هم لرزید
زآن ناله که از عطش برمیخاست
دیدند که شانه محرّم لرزید
کامرانی اقدم
خورشید گرفت و آسمان هم لرزید
زآن ناله که از عطش برمیخاست
دیدند که شانه محرّم لرزید
کامرانی اقدم