مسیر جاری :
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
آداب و رسوم جالب شب یلدا در مازندران
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در اصفهان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در شیراز
قد و وزن و دور سر نوزاد 5 ماهه
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در تهران
نحوه خواندن نماز والدین
اختراعات آلبرت انیشتین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زیارتگاه های اهل بیت و اصحاب ائمه علیهم السلام در سوریه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
خدا بود و دیگر هیچ نبود-1
زندگى حماسهآفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسیار گوناگون و حساس شکل گرفته است، شرایط خاص هر مقطع کاملاً قابل دقت است، زمانى در دوران مبارزات ملىشدن صنعت نفت و پس از آن در دوران اختناق...
اتل متل يه شاعر
خدای رحمان - اول قصّه ی ماست
قصّه ی قصّه گوی - قصّه های غصّه هاست
_
اتل متل یه شاعر، - پر از شوره و احساس
قصّه می گه ز نرگس - قصّه ای از گل یاس
برشی از من قاتل پسرتان هستم
به کتابفروشی که سر می زنی فرصت کو تاهی داری برای پیدا کردن کتاب مورد علاقه، نویسنده مورد علاقه، نگاه کردن قیمت پشت جلد و...
ستون کتابدار این فرصت را به شما می دهد. کتاب مورد نظرتان را ورق بزنید و چند...
یادداشتهای خرمشهر
امروز به دیدار خانواده شهید كلانتر رفتیم. كلانتر هم مثل خیلی از بچههای دیگر خرمشهر، از خانواده پایین شهری بود. مادرش به ما گفت: «او آرزو داشت در فتح خرمشهر شركت كند.» میگفت: « ذوق داشت؛...
مجموعه اشعار «اتل متل» - 1
متل يه بابا - كه اون قديم قديما
حسرتشو مى خوردن - تمومى بچه ها
***
اتل متل يه دختر - در دونه باباش بود
هر جا كه بابا مى رفت - دخترش هم باهاش بود
برشی از كتاب «چزابه»
روايتي ناب كه با كمي كار بيشتر و حذف مطالب غيرضروري مي توانست به اثري شناخته شده و جذاب تر تبديل شود.
مسئوليت نويسنده در زمان وقوع حوادث و مسئوليت فعلي وي باعث شده قلم در مواردي از چارچوب روايي خارج...
موج و مهتاب
مرد سر تكان داد و چيزي نگفت. شب كه ميشد همه به كنج خانههاي حقير و كاهگليشان ميخزيدند و او بايد در مدرسه ميماند. در آن اتاق كوچك، در انتهاي راهرو، جهاني به وسعت شش متر مربع. شب كه ميآمد شرجي هوا عرق...
حصر آبادان به روایت رهبر
... من دلم ميخواست بروم آبادان، اما نميشد. تا اين كه يك وقت گفتم: " هر طور شده من بايد بروم آبادان" و اين وقتيبود كه حصر آبادان شروع شده بود.
يعني دشمن از رودخانه كارون عبور كرده و رفته بود به سمت...
عطر و عطش
هنوز تكستارههایی تو عمق آسمان بود كه رسیده بودیم پشت تپههای رملی. منتظر تا دستور برسد و آغاز كنیم. گوشی بیسیم دست فرمانده بود.
حمید نشسته بود رو پا. شانه به شانهام و تفنگ را ستون تن كرده بود. مثل...
یاسر یاسر ...احمد...
ـ اينجا فقط منم با سيد و علي و اصغر و موسوي… من فرشته ميخوام مفهومه؟… اگه نيان همه چي به هم ميريزه…
زمين تكان خورد. چيزي او را به بدنه تانك كوبيد. گرد و خاك فضا را پر كرد. بوي دود و باروت. شوري خوني...