0
مسیر جاری :
غربت مسافران دو کوهه ادبیات دفاع مقدس

غربت مسافران دو کوهه

در مراسم اختتامیه اولین دوره مسابقه سراسری داستان کوتاه دفاع مقدس (سال 1385) نویسنده جوانی به جامعه ادبی ایران معرفی شد که در همان سال انتظارات زیادی را در بین منتقدان ادبی و خوانندگان داستان‌های فارسی...
«عملیات مروارید» ادبیات دفاع مقدس

«عملیات مروارید»

نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی پس از گذشت دو ماه از شروع جنگ تحمیلی طی یک عملیات تهاجمی گسترده در تاریخ 7 آذر 59 ضربه های سنگینی به نیروهای عراقی وارد کرد تا جایی که صدام این خبر را «بدترین خبر در طول...
اولین ها ادبیات دفاع مقدس

اولین ها

با کودتاي سال 1299 و روي کار آمدن "رضا خان" که ايجاد يک حکومت قدرتمند مرکزي را در سر داشت و از آنجايي که قسمتي از سرکشيها در سواحل بحر خزر و خليج فارس متشکل گرديده بود؛ رضا خان مصمم به تشکيل دادن مجدد...
نیروی دریایی ادبیات دفاع مقدس

نیروی دریایی

روزي كه پرسنل شجاع نيروي دريايي ارتش با كمترين امكانات و با ايثار جان بهترين عزيزان و همرزمان خود، بزرگترين ضربه را بر پيكر نيروي دريايي ارتش بعث عراق وارد ساختند و شجاعانه از حقانيت و تماميت ارضي ايران...
تاریخچه ی نیروی دریایی ایران ادبیات دفاع مقدس

تاریخچه ی نیروی دریایی ایران

در این مقاله سعی شده است تاریخ نیروی دریایی ایران از ابتدا تا اکنون و آینده ای قابل پیش بینی بررسی شود و س از آن قصد دارم به معرفی انواع ناوهای جنگی بپردازم تا زمینه آشنایی تمام علاقه مندان فراهم گردد...
حماسه جاويد جوشن ادبیات دفاع مقدس

حماسه جاويد جوشن

پس از اتمام عمليات حفاظت از نفتكش‌ها، عازم پايگاه خود در منطقه يكم دريايي بندرعباس بوديم. حدود ساعت هفت صبح از طريق پايگاه به ما خبر دادند كه در نزديكي‌هاي جزيره كيش، ناوهاي آمريكايي به سكوهاي نفتي نصر...
انتقام پُردردسر ادبیات دفاع مقدس

انتقام پُردردسر

چهل، پنجاه نفر بودیم در یک سالن بزرگ با تخت‏هاى دو طبقه. پادگان آموزشى بود و هزار مصیبت و بى‏خوابى و بدو و بخیز و گرفتارى‏هاى دیگر. صبح تا غروب مى‏دویدیم و نرمش مى‏کردیم و در کلاس‏هاى آموزش نظامى شرکت...
آن روزها...... ادبیات دفاع مقدس

آن روزها......

ـ مشتري كه به مغازه كتابفروشي پدرش مي‌آمد، سرش توي كتاب بود. همان طور كه سرش دولا بود، با مشتري حساب مي‌كرد. تمام كتاب‌هاي مغازه را خوانده بود. ـ از همان بچگي اهل پول نبود. به زور توي جيبش پول مي‌گذاشتيم....
آخرين سنگر ادبیات دفاع مقدس

آخرين سنگر

بازهم زمين زير پايم مي‌لرزد. مثل اينكه مهمات ارتش عراق تمامي ندارد. صداي غرش گلولة توپ را كه مي‌شنوم تا به زمين بخورد و هزار تكه شود زهرة من نيز مي‌تركد و هزار تكه مي‌شود. هاج‌و‌واج دوروبرم را نگاه مي‌كنم....
ماه و بلوط(1) ادبیات دفاع مقدس

ماه و بلوط(1)

آنچه كه مي‌خوانيد فصل چهارم از داستاني است كه با برداشتهايي از زندگي و خاطرات سردار شهيد، محمود كاوه، نوشته شده است. اين داستان از زبان و نگاه جلال خاوري نقل مي‌شود كه نام ديگر او رشيد زبردست است. او كه...