مسیر جاری :
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
آداب و رسوم جالب شب یلدا در مازندران
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در اصفهان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در شیراز
قد و وزن و دور سر نوزاد 5 ماهه
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در تهران
نحوه خواندن نماز والدین
اختراعات آلبرت انیشتین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
زیارتگاه های اهل بیت و اصحاب ائمه علیهم السلام در سوریه
مهم ترین خواص هویج سیاه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
عطش
زوزه ماشين كه فرو مى نشيند و نفس توى گلويش مى برد از آن پياده مى شويم.دشت لخت وبرهنه زيرتير آفتاب مى سوزد. سكوت بر خاكريزهاى پرهياهوى بلند سايه انداخته است.
قدم زنان به سوى خاكريزهاى بلند گام برمى دارم....
نوبت سوم
براساس خاطره اي از شهيد « محمد موحدي راد »
چند روزي مي شد كه براي گفتن حرفي , دل دل مي كرد مي آمد پيشم مي نشست اما عوض اينكه حرفش را بزند به در و ديوار نگاه مي كرد
در آخر هم عين آدمهاي شكست خورده از...
منطقه كله قندى
۱۵نفر بوديم كه ساعت چهار بعدازظهر كارمان را شروع كرديم. مى بايستى منطقه كله قندى كه در عمق ۱۰كيلومترى خاك دشمن بود را شناسايى مى كرديم.
طناب مى كشيديم و معبر باز مى كرديم تا در ساعت مقرر نيروها براى...
مرثیه ای برای شهدای غریب اسارت
در طول ده سال اسارت ، حدود 570 آزاده در زندان بعثی ها غریبانه به شهادت رسیدند؛ بعضی ها زیر شکنجه و به طور مستقیم فیض شهادت گرفتند و تعداد قابل توجهی در اثر بیماری های کوچک و بزرگ ،اما در نتیجه مستقیم یک...
خط را به حضرت زهرا(س) سپرده ام
به ياد شهيد «محمدحسن فايده»
همواره تبسمي محمدي بر چهره داشت و حسن وار همه زندگي اش را با آنهايي كه به نان شب محتاج بودند قسمت مي كرد. از آن آدم هايي بود كه اسم و فاميلش ترجمه رفتار و كردارش بود. به هر...
اوج آسمانها
در عمليات كربلاى ۵ روى دژ درياچه ماهى مستقر بوديم. از سه طرف به محاصره عراقيها درآمديم و از لحاظ تداركات در مضيقه بوديم.
يكى از بچه ها به نام محمد عسكرى تيربارچى ما بود كه براى اولين بار به جبهه آمده...
نارنجک عمل نکرد
در شب عمليات كربلاى ۲ بود كه ستون ما به علت تاريكى بريده شد، در آخر ستون به همراه ده نفر ديگر از بقيه نفرات عقب افتاده و جا مانده بوديم و به علت اينكه راه را بلد نبوديم به كنارى نشستيم.
هنوز عمليات شروع...
دوشكا
عبدالله گروهان را در نقطه اى جمع كرد و شروع كرد به صحبت. از سختى عمليات، از گردانهاى قويتر كه شكست خورده بودند.
از دوشكاهاى عراقى، از كانى مانگا و از اينكه اگر كسى مى خواهد مى تواند برگردد. آن شب، شب...
خمپاره زمانی
چند دور اول باند، به سرعت خیس خون شد، اما وقتی چهار باند بزرگ را محكم روی هم بستم، كمی سفیدی آن به چشم آمد. هنوز گره نزده بودم كه بلند شد و راه افتاد.
داد زدم:
-كجا؟ سرتان خون میاد!
مكثی كرد، خون های...
برگه اعزام
آن روز كه خواستی برای اولین بار به جبهه بروی یادت است؟ آمدی تو محل و با غرور و خنده گفتی: «هی بچه! عشق كردی كه چطور برگه اعزام گرفتم؟» و من بودم كه غبطه می خوردم و حسودیم می شد كه چطور توانستی برگه رفتن...