مسیر جاری :
دعای عهد صوتی استاد فرهمند (متن حرز امام جواد برای ازدواج+رفع چشم زخم)
راز و رمز ماه رجب در نگاه بزرگان دین
متن کامل دعای علقمه با خط درشت + صوت و ترجمه
روش و آداب ختم قرآن امام سجاد (ع) + متن و صوت
فرق امگا 3 با جیوه و بدون جیوه: انتخاب درست برای سلامتی
عایق الاستومری برای کاهش مصرف انرژی چه تاثیری دارد؟
تفنن در خطاطی
آموزش خوشنویسی در ایران، ترکیه و بلاد عرب
روش و آداب ختم حضرت ابوالفضل (ع)
خوشنویسی در هنر اسلامی تا دوران معاصر
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
مهم ترین خواص هویج سیاه
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اول خودم روي مين مي روم
ساختمان قرارگاه مهندسي خاتم در اهواز، در امتداد پليس راه جاده ي انديمشک به طرف فلکه ي چهار شير قرار گرفته بود. ساختمان دو طبقه با سيصد متر زيربنا که هر طبقه ي آن ده اتاق داشت و واحدهاي مختلف مهندسي در...
تازه ابتداي خط عشق است
تنها راه ورود به تنگه ي چزّابه زير آتش شديد توپخانه قرار گرفته بود و يکي از معدود افرادي که توانسته بود، از اين مسير خطرناک عبور کند و وارد چزّابه شود، رضوي بود. با وجود اين که چند بار در مسير راه مجبور...
با لودر به جنگ تيربار رفت
با اينکه ما کمترين امکانات هجوم را داشتيم و دشمن هم که جلوي شما بود، بيش از سه لشکر بود، عمليات موفق شد. شما ديدي که شانه به شانه ي تانک بود. آن سنگرهاي وسيع دشمن را شما ديديد. آن نفربرهاي زياد، همه را...
اينها ترکش هستند
مخابرات خيلي شلوغ بود. خواستم منصرف بشوم ولي ايستادم. طاقت نداشتم صبر کنم. دلم مي خواست از زنم و حال بچّه خبردار شوم. مي خواستم خبر پدر شدنم را اگر شده چند ساعت زودتر بشنوم.
تمام زندگي ام در سنگر است
بلبشوي غريبي بود. تونل عبور نيروهاي پياده هنوز باز نشده بود. انگار تمام کارها گره خورده بود. حرکت کرديم. سيّد، جلوي بقيّه بود. آرپي جي در دست، مي دويد. من هم با گلوله ها پشت سرش.
اهميت آمادگي روحي
پس از عمليات آزادسازي بستان، بسياري از نيروها براي تجديد قوا به مرخصي برگشتند، امّا شهيد پايدار حاضر نبود جبهه را ترک کند و اگرچه تا عمليات بعدي چند ماه فاصله بود، ايشان نمي توانست دل از جبهه بکند و مي...
دست از خميني بر نمي دارم
حميد در عمليات فتح المبين، اواخر عمليات مدتي مفقود شد. بعدها از خودش شنيديم که اسير شده. به قول خودش به خاطر قراردادي که با امام زمان داشته، او هم نجاتش داده است. مي گفت: « در اثر برخورد ترکش خمپاره يا...
با يک کمر نارنجک خط را شکست
ضعيف شده بود؛ ولي سرپا بود. گاهي پاي زخمي اش اذيتش مي کرد. اصرار داشتم ترکش پيشاني اش را درآورد. مي گفت: « بايد بماند و روز قيامت شهادت بدهد. »
امروز روز آسودگي نيست
ما در مهاباد در مقري مستقر شديم که نزديک ارتش بود. حاج مهدي گفت: « اگر بفهمند تعدادمان کم است بيکار نمي نشينند. نبايد بگذاريم که بفهمند چند نفر هستيم. بايد کاري کنيم که فکر کنند تعداد ما زياد است. »
با يک دست کارهايش را انجام مي داد
پيش از عمليات فتح المبين، هر واحدي روي تپه هاي منطقه ي پشت ارتفاعات « تيه شکن »، در جايي مستقر بود. چادر ما نيز روي تپه اي بلند قرار داشت. در آن محل، يک حسينيه براي عزاداري و سينه زني و يک حمام مناسب با...