مسیر جاری :
ابـزار خوشنویسـی
ارکان اربعه هنر خوشنویسی
چگونه کتاب را به بهترین دوست کودک تبدیل کنیم ؟
هزینه های سرسام آور رزرو هتل مشهد واقعیت دارد؟
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
خلاصه ای از زندگی مولانا
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
شکستن ابهت ضد انقلاب
برادر افیونی در شهر سنندج، از صحبت کردن چند نفر به زبان کردی، متوجه شده بودکه شب، تعدادی از قاچاقچیان برای کمک به ضد انقلاب، مقداری امکانات و اسلحه را از شیار گندمان انتقال خواهند داد.
دید فرهنگی و نظامی
گروه هشت نفری ما در محاصره ی تعدادی از افراد گروهک های ضد انقلاب قرار گرفته بود. همگی آماده ی شهادت شده بودیم. باران گلوله از هر سو می بارید. از سپیده ی صبح تا نُه صبح، جنگیده بودیم.ناگهان برادر جوانی...
فریب آواکس های آمریکایی
آمده بود که آمریکایی ها، با کمک رادارهای پرنده، تمام تحرکات زمینی ها را به عراق گزارش می کنند. تدبیر قرارگاه این بودکه توی سه، چهار منطقه، کامیون های چراغ روشن ببرند و برگردند. یعنی که نیروها را جا به...
مدیریت و ابتکار
در پیرانشهر و درمنطقه ی هنگ آباد، چندین روستا بودکه پس از انقلاب جولانگاه ضد انقلاب شده بود. جاده ی مواصلاتی وجود نداشت، امکان پاکسازی این روستا خیلی کم بود. برادران ارتشی نیز پس از چندین نوبت عملیات نتوانسته...
صداقت و تحلیل درست
مهمات و سلاحی را که بچه ها با نثار خونشان و با شهید شدنشان از عراقی ها با غنیمت می گرفتند و از درون تانک ها به دست می آوردند؛ گاه به دست منافقین می افتاد. شیخ شریف خیلی ناراحت و عصبانی شد و گفت: «اینها...
عکس بنی صدر را پاره کرد
پایین ایوان کنار حصار خانه مشغول پختن نان بودم، کنارم نشسته بود، آهی از ته دل برآورد و گفت: «کاش می توانستم تمام مایحتاج و نیاز خانه را برآورده کنم تا تو بدون هیچ زحمت و رنج هم چون شاهزادگان زندگی کنی!»
همیشه اوّل اطلاعات جمع می کنیم
در اوج ناامنی های کردستان، خبر رسیده بود که ضد انقلاب، نیروهایش را در منطقه ی اورامان افزایش داده و دست به تحرکاتی زده است. رستگار پناه - فرمانده ی قرارگاه شهید شهرام فر- دستور داد تا برای مقابله با دشمن،...
همیشه اوّل اطلاعات جمع می کنیم
در اوج ناامنی های کردستان، خبر رسیده بود که ضد انقلاب، نیروهایش را در منطقه ی اورامان افزایش داده و دست به تحرکاتی زده است. رستگار پناه - فرمانده ی قرارگاه شهید شهرام فر- دستور داد تا برای مقابله با دشمن،...
یک شبه پرونده ی منافقین بسته شد
از جلوی پاسگاه عراقی ها، نمی شد عبور کرد، مگر خمیده و رکوع رفته. آفتاب که زد، همه کپ کردند و خوابیدند کنار جاده. «حاج رضا» خودش آمد. راست و مستقیم با هیبتی دیدنی. بچه ها روحیه گرفتند. بلند شدند و حمله...
اسیر اسلام
سال پنجاه و هشت. محافظ آقای «آخوندی» بودم. مسئول آموزش اسلحه بود. یک روز در تربیت معلم خواهران، کلاس اسلحه شناسی گذاشته بودند و آقای آخوندی، مشغول درس دادن بود. من هم جلوی در کلاس، نگهبانی می دادم. یک...