مسیر جاری :
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
پیوند خوشنویسی و کتابت قرآن
مقایسه سودآوری اتریوم و سولانا
سیر خط فارسی باستان
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
خلاصه ای از زندگی مولانا
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
باده از جام تجلي صفاتم دادند بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند
محرمي کو که فرستم به تو پيغامي چند حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند
هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد
بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالاي چمان از بن و بيخم برکند بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند
که به رقص آوردم آتش رويت چو سپند حاجت مطرب و مي نيست تو برقع بگشا
اي پسته تو خنده زده بر حديث قند
مشتاقم از براي خدا يک شکر بخند اي پسته تو خنده زده بر حديث قند
زين قصه بگذرم که سخن ميشود بلند طوبي ز قامت تو نيارد که دم زند
صبا به تهنيت پير مي فروش آمد
صبا به تهنيت پير مي فروش آمد که موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد
هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
به وفاي تو که بر تربت حافظ بگذر
کز جهان ميشد و در آرزوي روي تو بود به وفاي تو که بر تربت حافظ بگذر
تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بيرحم تو تقصير نبود قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
هيچ لايقترم از حلقه زنجير نبود من ديوانه چو زلف تو رها ميکردم
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بيداد کني شرط مروت نبود خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاک درت حاصل بود ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود ياد باد آن صحبت شبها که با نوشين لبان