0
مسیر جاری :
صحن ارم نديدي در باغ شاه بنگر خاقانی

صحن ارم نديدي در باغ شاه بنگر

صحن ارم نديدي در باغ شاه بنگر شاعر : خاقاني حصن حرم نديدي بر قصر شاه بگذر صحن ارم نديدي در باغ شاه بنگر بامش فضاي گردون، ديوار خط محور پرچين باغ پروين بل پر نسر طائر...
اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در خاقانی

اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در

اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در شاعر : خاقاني زرين رسن نمائي چون زمزم آيي از بر اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در گر نيستي به چشمم با سنگ کعبه همبر همچون دهان زمزم...
در آبگون قفس بين طاووس آتشين پر خاقانی

در آبگون قفس بين طاووس آتشين پر

در آبگون قفس بين طاووس آتشين پر شاعر : خاقاني کز پر گشادن او آفاق بست زيور در آبگون قفس بين طاووس آتشين پر پرگار زد هوا را قوس قزح به شه پر نيرنگ زد زمين شبه فلک به جلوه...
چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر خاقانی

چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر

چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر شاعر : خاقاني سيماب آتشين زد در بادبان اخضر چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر سيماب شد چو برزد سيماب آتشين سر آن خايه‌هاي زرين از سقف نيم...
کرد خزان تاختن بر صف خيل بهار خاقانی

کرد خزان تاختن بر صف خيل بهار

کرد خزان تاختن بر صف خيل بهار شاعر : خاقاني باد وزان بر رزان گشت به دل کينه‌دار کرد خزان تاختن بر صف خيل بهار کاتش خورشيد کرد خانه‌ي باد اختيار سنبله‌ي چرخ را خرمن شادي...
بهر صبوح از درم مست در آمد نگار خاقانی

بهر صبوح از درم مست در آمد نگار

بهر صبوح از درم مست در آمد نگار شاعر : خاقاني غاليه برده پگاه بر گل سوري بکار بهر صبوح از درم مست در آمد نگار کرد زبان عذرخواه آن بت سيمين عذار بسته من اسب ندم پس بگه...
صبح ز مشرق چو کرد بيرق روز آشکار خاقانی

صبح ز مشرق چو کرد بيرق روز آشکار

صبح ز مشرق چو کرد بيرق روز آشکار شاعر : خاقاني خنده زد اندر هوا بيرق او برق‌وار صبح ز مشرق چو کرد بيرق روز آشکار داد مس خاک را گونه‌ي زر عيار بود چو گوگرد سرخ کز بر چرخ...
بودي به حضرت تو فرنگيس پرده دار خاقانی

بودي به حضرت تو فرنگيس پرده دار

بودي به حضرت تو فرنگيس پرده دار شاعر : خاقاني گر در زمين شام سليمان ديو بند بودي به حضرت تو فرنگيس پرده دار هم شاه ما ز قدر سليمان عالم است بلقيس را ز شهر سبا کرد خواستار...
شاه عجم رکن دين کز آيت عدلش خاقانی

شاه عجم رکن دين کز آيت عدلش

شاه عجم رکن دين کز آيت عدلش شاعر : خاقاني نام عجم روضة السلام برآمد شاه عجم رکن دين کز آيت عدلش بر سر دهر حرون لگام برآمد ناصر اسلام سيف دين که ز حکمش دانش زال و دهاي...
آن مه نو بين که آفتاب برآورد خاقانی

آن مه نو بين که آفتاب برآورد

آن مه نو بين که آفتاب برآورد شاعر : خاقاني غنچه‌ي گل بيم که نوبهار درآورد آن مه نو بين که آفتاب برآورد آمد و عيد جلال بر اثر آورد از افق صلب شاه بين که مه نو شاه زمين...