مسیر جاری :
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
ولایت اهلبیت علیهم السلام نقشه راه سعادت
آموزشگاه زبان پردیسان ارائه دهنده دوره های متنوع و مدرن
ترسناک ترین مسیرهای ریلی جهان
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
پیش شماره شهر های استان گیلان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت
دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت شاعر : سعدي که سنگ تفرقه ايام در ميان انداخت دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاخت دو دوست يکنفس از عمر...
غافلند از زندگي مستان خواب
غافلند از زندگي مستان خواب شاعر : سعدي زندگاني چيست مستي از شراب غافلند از زندگي مستان خواب خانه آبادان و عقل از وي خراب تا نپنداري شرابي گفتمت کانچه عقلت ميبرد شرست...
اي که انکار کني عالم درويشان را
اي که انکار کني عالم درويشان را شاعر : سعدي تو نداني که چه سودا و سرست ايشان را اي که انکار کني عالم درويشان را که به شمشير ميسر نشود سلطان را گنج آزادگي و کنج قناعت...
ما قلم در سر کشيديم اختيار خويش را
ما قلم در سر کشيديم اختيار خويش را شاعر : سعدي اختيار آنست کو قسمت کند درويش را ما قلم در سر کشيديم اختيار خويش را گو طمع کم کن که زحمت بيش باشد بيش را آنکه مکنت بيش...
ثنا و حمد بيپايان خدا را
ثنا و حمد بيپايان خدا را شاعر : سعدي که صنعش در وجود آورد ما را ثنا و حمد بيپايان خدا را کريما منعما آمرزگارا الها قادرا پروردگارا اگر رحمت کني مشتي گدا را چه...
شنيدم که مستي ز تاب نبيد
شنيدم که مستي ز تاب نبيد شاعر : سعدي به مقصورهي مسجدي در دويد شنيدم که مستي ز تاب نبيد که يارب به فردوس اعلي برم بناليد بر آستان کرم سگ و مسجد! اي فارغ از عقل و دين...
مغي در به روي از جهان بسته بود
مغي در به روي از جهان بسته بود شاعر : سعدي بتي را به خدمت ميان بسته بود مغي در به روي از جهان بسته بود قضا حالتي صعبش آورد پيش پس از چند سال آن نکوهيده کيش بغلطيد...
سيه چردهاي را کسي زشت خواند
سيه چردهاي را کسي زشت خواند شاعر : سعدي جوابي بگفتش که حيران بماند سيه چردهاي را کسي زشت خواند که عيبم شماري که بد کردهام نه من صورت خويش خود کردهام نه آخر منم...
بيا تا برآريم دستي ز دل
بيا تا برآريم دستي ز دل شاعر : سعدي که نتوان برآورد فردا ز گل بيا تا برآريم دستي ز دل که بي برگ ماند ز سرماي سخت به فصل خزان درنبيني درخت ز رحمت نگردد تهيدست باز؟...
به صنعا درم طفلي اندر گذشت
به صنعا درم طفلي اندر گذشت شاعر : سعدي چه گويم کز آنم چه بر سر گذشت! به صنعا درم طفلي اندر گذشت که ماهي گورش چو يونس نخورد قضا نقش يوسف جمالي نکرد که باد اجل بيخش...