مسیر جاری :
#اشعار عطار نیشابوری در راسخون
#اشعار عطار نیشابوری در مقالات
#اشعار عطار نیشابوری در فیلم و صوت
#اشعار عطار نیشابوری پرسش و پاسخ
#اشعار عطار نیشابوری در مشاوره
#اشعار عطار نیشابوری در خبر
#اشعار عطار نیشابوری در سبک زندگی
#اشعار عطار نیشابوری در مشاهیر
#اشعار عطار نیشابوری در احادیث
#اشعار عطار نیشابوری در ویژه نامه
معرفی کوتاه بانوان قرآن نویس
تحلیل شبهه هدر رفتن خون شهدا و پاسخ به آن
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
هتل بینالمللی کیش یا پارمیدا مشهد: مقایسه اقامت در دونقطه متفاوت
قیمت ایمپلنت کامل فک بالا و پایین
چطور بلیط های چارتر لحظه آخری را با بهترین قیمت پیدا کنیم؟
گیتار بیس یا گیتار الکتریک؛ یادگیری کدامیک آسانتر است؟
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
شيخ خرقاني که عرش ايوانش بود
شيخ خرقاني که عرش ايوانش بود شاعر : عطار روزگاري شوق بادنجانش بود شيخ خرقاني که عرش ايوانش بود تا بدادش نيم بادنجان به زور مادرش از خشم شيخ آورد شور سر ز فرزندش جدا...
داد از خود پيرتر کستان خبر
داد از خود پيرتر کستان خبر شاعر : عطار گفت من دو چيزدارم دوست تر داد از خود پيرتر کستان خبر وين دگر يک نيست جز فرزند من آن يکي اسبست ابلق گام زن اسب ميبخشم به شکر...
بندهاي را خلعتي بخشيد شاه
بندهاي را خلعتي بخشيد شاه شاعر : عطار بنده با خلعت برون آمد به راه بندهاي را خلعتي بخشيد شاه باستين خلعت آن بسترد زود گرد ره بر روي او بنشسته بود پاک کرد از خلعت...
دردم آخر که جان آمد به لب
دردم آخر که جان آمد به لب شاعر : عطار شيخ خرقان اين چنين گفت اي عجب دردم آخر که جان آمد به لب باز کردندي دل بريان من کاشکي بشکافتندي جان من شرح دادندي که درچه مشکلم...
خواجهاي کز تخمهي اکاف بود
خواجهاي کز تخمهي اکاف بود شاعر : عطار قطب عالم بود و پاک اوصاف بود خواجهاي کز تخمهي اکاف بود بايزيد و ترمدي را در رهي گفت شب در خواب ديدم ناگهي پيش ايشان هر دو،...
خسروي ميشد به شهر خويش باز
خسروي ميشد به شهر خويش باز شاعر : عطار خلق شهر آراي ميکردند ساز خسروي ميشد به شهر خويش باز بهر آرايش همه در پيش داشت هر کسي چيزي کز آن خويش داشت هيچ چيزي نيز الا...
يک شبي خفاش گفت از هيچ باب
يک شبي خفاش گفت از هيچ باب شاعر : عطار يک دمم چون نيست چشم آفتاب يک شبي خفاش گفت از هيچ باب تا بباشم گم درو يک بارگي ميشوم عمري به صد بيچارگي عاقبت آخر رسم آن جايگاه...
سايلي بنشست در پيش جنيد
سايلي بنشست در پيش جنيد شاعر : عطار گفت اي صيد خدا، بي هيچ قيد سايلي بنشست در پيش جنيد گفت آن ساعت که او در دل بود خوش دلي مرد کي حاصل بود پاي مرد تست ناکامي راه ...
گفت شيخ مهنه را آن پيرزن
گفت شيخ مهنه را آن پيرزن شاعر : عطار دلخوشي را هين دعايي ده به من گفت شيخ مهنه را آن پيرزن مينيارم تاب اکنون بيش ازين ميکشيدم بيمرادي پيش ازين بيشک آن وردي بود...
صوفيي را گفت مردي نامدار
صوفيي را گفت مردي نامدار شاعر : عطار کاي اخي چون ميگذاري روزگار صوفيي را گفت مردي نامدار خشک لب ، تر دامنيام مانده گفت من در گلخنيام مانده تا که نشکستند آنجا گردنم...