مسیر جاری :
سامریهای منافق در جامعه امروز
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
پیوند خوشنویسی و کتابت قرآن
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
خلاصه ای از زندگی مولانا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
بيار آن جام مي تا جان فشانيم
بيار آن جام مي تا جان فشانيم شاعر : عطار نثاري بر سر جانان نشانيم بيار آن جام مي تا جان فشانيم که جان بر جام جانافشان فشانيم بيا جانا که وقت آن درآمد ز غيرت جان خود...
اکنون که نشانهي ملاميم
اکنون که نشانهي ملاميم شاعر : عطار وانگشت نماي خاص و عاميم اکنون که نشانهي ملاميم زيرا که نه مرد ننگ و ناميم تا کي سر نام و ننگ داريم معشوقهي خويش را غلاميم ...
ساقيا خيز که تا رخت به خمار کشيم
ساقيا خيز که تا رخت به خمار کشيم شاعر : عطار تائبان را به شرابي دو سه در کار کشيم ساقيا خيز که تا رخت به خمار کشيم اوفتان خيزان از خانه به بازار کشيم زاهد خانهنشين را...
بيا تا رند هر جايي بباشيم
بيا تا رند هر جايي بباشيم شاعر : عطار سر غوغا و رسوايي بباشيم بيا تا رند هر جايي بباشيم اسير بند خودرايي بباشيم نميترسي که همچون خود نمايان ز سر تا پاي قرايي بباشيم...
بر هرچه که دل نهاده باشيم
بر هرچه که دل نهاده باشيم شاعر : عطار در مشرکي اوفتاده باشيم بر هرچه که دل نهاده باشيم حالي ز دو خر پياده باشيم گر بر کامي سوار گرديم داد نفسي نداده باشيم صد عمر...
اي صدف لعل تو حقهي در يتيم
اي صدف لعل تو حقهي در يتيم شاعر : عطار عارض تو بي قلم خط زده بر لوح سيم اي صدف لعل تو حقهي در يتيم عقل ميان بسته چست بر سر کويت مقيم روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام...
من نميرم زانکه بي جان ميزيم
من نميرم زانکه بي جان ميزيم شاعر : عطار جان نخواهم چون به جانان ميزيم من نميرم زانکه بي جان ميزيم لاجرم بي زحمت جان ميزيم در ره عشق تو چون جان زحمت است از وجود...
ما در غمت به شادي جان باز ننگريم
ما در غمت به شادي جان باز ننگريم شاعر : عطار در عشق تو به هر دو جهان باز ننگريم ما در غمت به شادي جان باز ننگريم گر جان ما بسوخت به جان باز ننگريم خوش خوش چو شمع ز آتش...
چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم
چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم شاعر : عطار هندوي خويش کند هر دم به دلبريم چون زلف تاب دهد آن ترک لشکريم در حال بند کند در دام کافريم چون زلف کافر او آهنگ دين کندم مويي...
ما مرد کليسيا و زناريم
ما مرد کليسيا و زناريم شاعر : عطار گبري کهنيم و نام برداريم ما مرد کليسيا و زناريم ششپنجزنان کوي خماريم دريوزه گران شهر گبرانيم با جملهي زاهدان به انکاريم با...