0
مسیر جاری :
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد شرح دیوان حافظ

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

ای دوستان! دختر رَز، پوشیدگی و پاکدامنی را ترک کرد و از این راه بازگشت، آن گاه به نزد محتسب رفت و از او برای انجام کارهای مخالف نجابت، به طور آشکارا اجازه گرفت. شراب از پنهان بودن و از دسترس رندان دور...
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد شرح دیوان حافظ

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

فریاد از آن چشم افسونگر که چه غوغا و بلوایی برپا کرد و چگونه هوش از سر مردم هوشیار که عاشق شده بودند، ربود و آنها را مست نمود؟! چشم معشوق، دلربا و فریبنده و گرفتار کننده است.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد شرح دیوان حافظ

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

معشوقی که دل از همه ربوده بود، رفت و عاشقان خود را خبر نکرد و از یار یکدل و رفیق سفر خود نیز یاری نکرد. معشوق بی وفا است و به عاشقان، لطف و عنایتی ندارد.
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی شرح دیوان حافظ

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

این سخن لطیف را بشنو تا خود را از غم و غصّه رها کنی؛ اگر به دنبال روزی مقدر نشده بروی، رنج خواهی کشید.
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی شرح دیوان حافظ

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی

ای معشوقی که در کشتن ما ملاحظه نمی کنی و مهربانی از خود نشان نمی دهی! سود و سرمایه را از بین می بری و هیچ پروایی نداری؛ عاشقان خود را با این نامهربانی ها از دست می دهی.
صبح است ژاله می چکد از ابر بهمنی شرح دیوان حافظ

صبح است ژاله می چکد از ابر بهمنی

صبح است و نم نم باران از ابر بهمن ماه فرو می چکد؛ پس ای ساقی! زاد و توشه ی شراب صبحگاهی را فراهم ساز و جام شراب بزرگ را بده. ای ساقی! وسایل عشق و مستی عاشقان را فراهم کن.
نوش کن جام شراب یک منی شرح دیوان حافظ

نوش کن جام شراب یک منی

جام بزرگ شراب را بنوش تا به وسیله آن ریشه غم را بکنی که بهترین داروی عاشقان غمدیده باده نوشی است. عاشقان به وسیله شراب نوشیدن از غم های هجران و فراق رها می شوند.
دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی شرح دیوان حافظ

دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی

دو یار صاحبدل که راهی به عالم معنا داشته باشند، دو من شراب کهنه، آسودگی خاطر، کتاب شعر و نشستن در گوشه چمنی [بهترین آرزوی من است. ]
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی شرح دیوان حافظ

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

ای باد صبا! ای نسیم سحرگاهی که قاصد سعادت و نیکبختی هستی! به نام آن اسم و نشانی که می دانی، در فرصت مناسب به کوی فلانی که می شناسی، گذر کن و پیام مرا برسان.
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی شرح دیوان حافظ

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

ای معشوق! مردم گفتند که تو در زیبایی و حُسن، یوسف ثانی هستی، ولی وقتی با دقت نگاه کردم، دریافتم که به راستی تو از او بهتر و زیباتری. معشوق من از همه ی زیبایان، زیباتر است.