0
مسیر جاری :
معلّمی که نور را می‌آوری به ارمغان شعر

معلّمی که نور را می‌آوری به ارمغان

چه خوب می‌دهی نشان همیشه راه و چاه را پر از بهار می‌کنی تمام سال و ماه را
فرش کوچه ­ها شعر

فرش کوچه ­ها

پاره پاره شد چتر یک درخت چون رسیده بود روزهای سخت
ما چه‌قدر چون تو بوده‌ایم؟ شعر

ما چه‌قدر چون تو بوده‌ایم؟

تو امام اوّلی برای ما ما به تو همیشه افتخارکرده‌ایم گفته‌ایم، تو شجاع گفته‌ایم، تو همیشه مهربان گفته‌ایم، اهل بخشش و گذشت
سیر و سلوک... شعر

سیر و سلوک...

باید دوباره برخاست از خواب ِتوت، شیرین همراه ِکرم ها رفت تا عُمقِ سیب، پایین
روی ابر و باد شعر

روی ابر و باد

با قلم نی مثل روز پیش خوشنویسی می­کند بابا روی ابر و باد یک کاغذ می­نویسد: «حضرت زهرا»
من دیگر برای خودم کسی شده ­ام داستان

من دیگر برای خودم کسی شده ­ام

داداش رحیم تندی در اتاق را بست و به طرف کوچه دوید. رفتم دم در، سعید سرکوچه ایستاده بود، داداش ترک موتورش نشست و رفتند. خیالم راحت شد رفت تا آخر شب بیاید. من هم رفتم توی اتاق و در را بستم. شروع کردم به...
بررسی روند رشد کودکان و مراحل تربیت جنسی تعلیم و تربیت

بررسی روند رشد کودکان و مراحل تربیت جنسی

تربیت جنسی و آموزش خودمراقبتی یکی از نیازهای کنونی کودکان است که متأسفانه با کم‌توجهی از سوی خانواده‌ها و نهادهای آموزشی زمینه بروز و ظهور آسیب‌های اجتماعی و فردی فراوانی را ایجاد کرده است.
مباد که روزی از چشمان تو بیفتم شعر

مباد که روزی از چشمان تو بیفتم

از وقتی ثانیه‌های خسته‌ی من... از چشمان زیبای تو افتاده اند؛ بد جور از پا افتاده‌اند! حالا به هردری می‌زنم... که لحظه‌هایم به چشم بیایند...
ایمان گل... شعر

ایمان گل...

ایمان گل کم بود... یک شاخه‌اش خشکید... گلبرگ خوش رنگش... در جای خود پوسید...
شعر در مورد باران شعر

شعر در مورد باران

آغاز می شود... از چشم های پاک خدا... آن گاه، گل می کند در پیچ و تاب گیسوی دریا