مسیر جاری :
#خواجه عبدالله انصاری در راسخون
#خواجه عبدالله انصاری در مقالات
#خواجه عبدالله انصاری در فیلم و صوت
#خواجه عبدالله انصاری پرسش و پاسخ
#خواجه عبدالله انصاری در مشاوره
#خواجه عبدالله انصاری در خبر
#خواجه عبدالله انصاری در سبک زندگی
#خواجه عبدالله انصاری در مشاهیر
#خواجه عبدالله انصاری در احادیث
#خواجه عبدالله انصاری در ویژه نامه
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
ای چراغ خانه ی خاموش من زهرا مرو
سوگ جانسوز امیر شهدا می آید
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 141
الهی نسیمی از باغ دوستی دمید دل را فدا کردیم، بویی از حزینهٔ دوستی یافتیم به پادشاهی سر عالم ندا کردیم، برقی از مشرق حقیقت تافت آب گل کم انگاشتیم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 140
الهی چه شود که دلم را بگشایی و از خود مرهمی بر جانم نهی، من سُود چون جویم که دو دستم از مایه تهی، مگر که بفضل خود افگنی مرا در روز بهی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 139
الهی اگر کسی بترا بطلب یافت من خود طلب از تو یافتم، اگر کسی ترا به جُستن یافت من بگریختن یافتم. خداوندا چون وجود تو پیش از طلب و طالب است طالب از آن جهت در طلب است که...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 138
الهی تا بنده را خواندی بنده در میان مردم تنهاست و تا گفتی بیا هفت اندام او شنواست از آدمی چه آید قدر او پیداست کیسه تهی و باد پیماست، این کار پیش از آدم و حواست، و عطا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 137
الهی تو موجود عارفانی، آرزوی دل مشقانانی، یاد آور زبان مدّاحانی، چونت نخوانم که نیوشندهٔ آواز راعیانی ف چونت نستانم که شاد کنندهٔ دل بندگانی، چونت ندانم که زین جهانی و دوست ندارم که عیش جانی
یارب...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 136
الهی یافته می جویم، با دیده ور میگویم چه جَویم که دارم ف که بینم چه گویم، شیفتهٔ این جست و جویم، گرفتار این گفت و گویم
تا جان دارم غم تو را غمخوارم
بی جان غم عشق تو به کس نسپارم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 135
الهی ای مهربان فریاد رس، عزیز آن کس که بها تو یک نفس، ای یافته و یافتنی از مُرید چه نشان دهند جُز بی خویشتنی، همه خلق را محنت از دوری است و مُرید را از نزدیکی، همه را تشنگی از نایافت آب و مُرید را از سیرابی
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 134
الهی هر کسی را امیدی و امید رهی دیدار، رهی را بی دیدار نه به مُزد نیاز است نه به بهشت کار.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 133
الهی ای حجت را یاد و انس را یادگار، خود حاضری ما را جُستن چه کار ؟!
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 132
الهی ای نزدیکتر به ما از ما، مهربانتر از ما بمه ما، نوازندهٔ ما بی ما، بَکَرم خویش نه بسزای ما، هر چه کردیم تاوان بر ما، هر چه تو کردی باقی بر ما، هرچه کردی بجای ما، بخود کردی نه سزای ما.