0
مسیر جاری :
مهدوی

ای آنکه تویی مونس و غمخوار، کجایی؟

بر مردم محروم و ستمدیده و رنجور     ای آنکه تویی مونس و غمخوار، کجایی؟ جان‌ها به لب آمد ز فراغ رخ ماهت   هستیم همه طالب دیـدار، کجایی؟
مهدوی

بازا که شیعه در به در کو به کوی توست

ای جان فدای حال دعا و تضرعت بازا که شیعه در به در کو به کوی توست این دردها که بی تو سر شیعه آمده تنها نه از وقاحت و بغض عدوی توست
مهدوی

قرار آخر دل‌های بی‌قرار بیاید

دعا کنید که با پرچم امام شهیدان یگانه منتقم خون کردگار بیاید دعا کنید که این صبح جمعه از سوی مکه قرار آخر دل‌های بی‌قرار بیاید
مهدوی

تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا

به کوچه کوچۀ شهرم ز خون دل همه شب برای آمدنت ریختم گلاب بیا گناه من ره دیدار بسته بر رویت تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا
مهدوی

که آفتاب از آن سوی کوهسار بیاید

دعا کنید علمدار داد و قسط و عدالت ز مکه با علم نصر و ذوالفقار بیاید دعا کنید در این قحط سال نور، خدا را که آفتاب از آن سوی کوهسار بیاید
مهدوی

چشم بیمارش فقط منزل به بیماران دهد

چشم بیمارش فقط منزل به بیماران دهد من ز بی‌دردی ز چشم یار دور افتاده‌ام بارها آغوش او می‌شد پذیرایم ولی گول نعمت خوردم و هر بار دور افتاده‌ام
مهدوی

او که استغفار بهر هر گناهم می‌کند

او که استغفار بهر هر گناهم می‌کند وای اگر بینم از این رفتار دور افتاده‌ام من جوانی را نکردم خرج مولای دلم بر گنه کردم ز بس اصرار دور افتاده‌ام
مهدوی

به ناله‌های سحرگاه بوتراب بیا

غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم به صبح جمعۀ من همچو آفتاب بیا به دردهای به حیدر نگفتۀ زهرا به ناله‌های سحرگاه بوتراب بیا
مهدوی

فصل خزان زندگی پایان بگیرد

فصل خزان زندگی پایان بگیرد هر غنچه ای وا می شود وقتی بیایی وقت نمازت از ملازم هایت آقا هر روز عیسی می شود وقتی بیایی
مهدوی

ای شهریار عشق به نام مقدست

ای شهریار عشق به نام مقدست باشد وصال تو همه ی آرزوی ما روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما