0
مسیر جاری :
آتش عراقي ها را به سوي خودش کشاند ادبیات دفاع مقدس

آتش عراقي ها را به سوي خودش کشاند

محل ايست بازرسي روستاي الصخره شلوغ و پر رفت و آمد بود. سربازان عراقي با دقّت روستاييان را زير نظر داشتند. محل هاي کمين آنان گلوگاههايي بود که به خوبي مي توانستند به رفتار مشکوک رهگذران دقّت کنند.
شير هنوز در بيشه است ادبیات دفاع مقدس

شير هنوز در بيشه است

حصاري که معاونت تيپ را بر عهده داشت، با فريادهاي پي در پي، سعي کرد نيروهايش را هدايت کند. محسني که کلاه جنگي به سر داشت و دور کمرش خشاب بسته بود، دوان دوان خود را به حصاري رساند و با حال مضطرف گفت:
نمي گذاريم محاصره بشکند! ادبیات دفاع مقدس

نمي گذاريم محاصره بشکند!

شب عمليّات، چهار تا گروهان، با هم مي روند تو خط. شب قبل، تخريب چي ها همه ي معبرها را پاکسازي کرده بودند. امّا فرداي آن شب، عراقي ها يکي از معبرها را کاملاً مين گذاري مي کنند. مين ها درست در مسير گروهاني...
شانه هايي که پل عبور از کرخه شد ادبیات دفاع مقدس

شانه هايي که پل عبور از کرخه شد

نگاه خسته و بي حال چند نفر به طرفش کشيده شد. با صداي شليک گلوله، جواني که قبضه ي آرپي جي را روي دوش گذاشته بود، سر خم کرد. در همين حال بود که ابوالفضل را ديد. صورت خاک آلودش را رو به او گرفت و برايش دست...
سنگر ما و سنگر بسيجي ها ادبیات دفاع مقدس

سنگر ما و سنگر بسيجي ها

محمّد براي آن که صدايش از وراي انفجارها شنيده شود، فرياد زد: « بچّه ها در خطرند. زود باشيد بايد حرکت کنيم. »
دنيا جاي استراحت نيست ادبیات دفاع مقدس

دنيا جاي استراحت نيست

يک شب موقع نگهباني، تو خواب مچم را گرفت. گفتم الآن است که بيچاره ام کند. خيلي وظيفه شناس بود. از ما هم مي خواست که همان طور باشيم. مانده بودم براي خوابم چه توجيهي بياورم.
رزمنده بايد مقتدر باشد ادبیات دفاع مقدس

رزمنده بايد مقتدر باشد

با وجود آن همه سختي روحيّه اي بسيار عالي داشت، طوري که ما لذّت مي برديم با او شوخي کنيم که البته با چنان حضور ذهني جوابمان را مي داد که کيف مي کرديم. يا شيرين کاري هايي داشت که چه قبل از عمليّات و چه بعد...
چرا بسيجي ها آماده ي پروازند ؟ ادبیات دفاع مقدس

چرا بسيجي ها آماده ي پروازند ؟

حضور در جبهه و بازگشت به بستر، بارها تکرار شد و اين امر براي وي کاملاً عادي شده بود. هر بار، قسمتي از پيکر استوارش، هدف گلوله هاي دشمن واقع مي شد. نمي دانم براي چندمين بار، قرار بود به اتاق عمل برود که...
از خدا بخواه محبت تو را از قلبم بردارد! ادبیات دفاع مقدس

از خدا بخواه محبت تو را از قلبم بردارد!

پس از فتح فاو، بمبارانهاي خوشه اي و شيميايي و آتش شديد توپخانه فشار زيادي بر روي بچّه ها وارد مي کرد، امّا هيچ گونه تأثيري در روحيّه ي آنها نداشت. آتشباري که من فرمانده آن بودم، بيش از 58 شهيد و زخمي داشت...
آرامش روحي ادبیات دفاع مقدس

آرامش روحي

هنوز ده دقيقه از رسيدن ما به خط نگذشته بود که درگيري آغاز شد. عراق پاتک سنگيني کرده بود و بچّه ها مشغول تيراندازي به طرف دشمن بودند. آتش تهيه ي دشمن عقبه ي ما را مسدود کرده بود و بچّه ها از حداقل امکانات...