0
مسیر جاری :
تا سینه زیر آب! ادبیات دفاع مقدس

تا سینه زیر آب!

آرام و بی ادعا بود و در عین حال پر جنب و جوش، می دانستم از بچه های با سابقه ی جنگ است، این را بعدها نه از خودش که از یکی از شهدای گروهان شنیدم که از عملیات ثامن الائمه جنگ را شروع کرده است. در بیشتر عملیاتها
آرام و قرار نداشت ادبیات دفاع مقدس

آرام و قرار نداشت

اولین باری که سعادت دیدار شهید پژوهنده را داشتم، در سال 1361 در دانشکده افسری بود. شهید پژوهنده از جمله فرماندهان ممتاز و موفقی بود که در بین همطرازانش شاخص بود. او به عنوان فرمانده ی گروهان دانشجویی در...
او همیشه جاهای حساس بود! ادبیات دفاع مقدس

او همیشه جاهای حساس بود!

رادیو عراق اعلام کرده بود در منطقه ی دشت عباس یک تیپ تکاور ارتشی مستقر هستند. عراقی ها از نفوذ ابشناسان و گروه چند نفره اش حیرت کرده بودند. شبها ساعت دوازده و یک، کنار جاده ی دشت عباس از علفها و جوی ها...
خدمت تمام وقت و مخلصانه ادبیات دفاع مقدس

خدمت تمام وقت و مخلصانه

به دنبال اعزام گروهی از رزمندگان به جبهه، متوجه می شود آب رودخانه ی هیرمند طغیان کرده و خانه های مردم از جمله خانواده ی یکی از رزمندگان در معرض تهدید قرار دارد.
من خسته نیستم ادبیات دفاع مقدس

من خسته نیستم

یک روز گرم تابستان، تریلی کانتینر داری که مواد غذایی حمل می کرد، وارد اردوگاه آوارگان جنگی شد. حاجی در آن موقع رئیس اردوگاه بود. به محض دیدن ماشین با چند تن از همکاران به سوی ماشین آمدند و شروع به تخلیه...
اگر کار نیست جای دیگر بروم ادبیات دفاع مقدس

اگر کار نیست جای دیگر بروم

بارها و بارها بچه ها دیده بودند که سید محمد زیر حجم عظیمی از بمب های شیمیایی و غیرشیمیایی، سر و صورتش را چفیه می بست و در مدیریت و تخلیه ی امکانات لُجستیکی کار می کرد. اصلاً برایش خستگی، معنی نمی داد....
انعکاس حماسه ها ادبیات دفاع مقدس

انعکاس حماسه ها

در راستای انجام وظیفه به عنوان نماینده ی امام(ره) در شورای عالی دفاع( طبق دستور امام«ره») شهید نامجوی موظف بود تا گزارش از ادارات مختلف ارتش و شرایط جنگ به طور مستمر خدمت امام ارائه کند، نقل است که سه...
شعر انقلاب اسلامی و دوران پایداری ادبیات دفاع مقدس

شعر انقلاب اسلامی و دوران پایداری

پیروزی انقلاب اسلامی که حرکتی هدفمند و بر مبنای قیام ارزشمند امام حسین(ع)، برای معرفی دگربار اسلام بود، بیانگر وفاداری به آرمان های اصیل اسلام است؛ وفاداری به تعهداتی انسانی، که این بار بر دوش رسولی دیگر،...
پیش شما فرمانده نیستم ادبیات دفاع مقدس

پیش شما فرمانده نیستم

تا مدت ها روابط مادرم با محمد سرد بود. می رفتیم خانه شان، مامان من را می بوسید، ولی محمد را نه. محمد می فهمید و ناراحت می شد. وقتی بر می گشتیم، به من می گفت. یک بار گفتم: « خب، او تو را نمی بوسد، تو برو...
باید ناز خانم ها را کشید ادبیات دفاع مقدس

باید ناز خانم ها را کشید

در تمام آن سال ها، فقط یک بار یادم می آید که صدایش را بلند کرده باشد. همه شان با هم آمده بودند خانه: آقا کریمی و آقای دستواره و حاج آقای ما. نمی دانم کدامشان گفت: « حالا که بعد از چند وقت جمعمان جَمعه،‌...