0
مسیر جاری :
خورشید در شب ادبیات دفاع مقدس

خورشید در شب

یکی از همرزمان شهید صمد اسماعیل زاده می گوید: «در سال هزار و سیسصد و شصت و یک بود و نخستین عملیات برون مرزی ایران در منطقه ی عملیاتی کوشک و پاسگاه زید در حال شکل گیری بود.
خاطراتی از شیران روز ادبیات دفاع مقدس

خاطراتی از شیران روز

جانباز شهید،‌ حاج اکبر آقابابایی،‌ چند روز قبل از شهادتش در مورد برادر هلالی گفته بود: «شهید هلالی،‌ بسیار متهور و بی باک بود. همیشه و در همه ی صحنه ها پیشاپیش نیروها حرکت می کرد. مدت ها ذهن مرا این فکر...
بازوی توانمند ادبیات دفاع مقدس

بازوی توانمند

از زمانی که در خوزستان درس می خواند، ‌با بسیج مدارس همکاری می کرد. در اواخر تحصیل، تمام وقت در بسیج مدارس مشغول بود. در شرایط بحرانی آن زمان، ‌یعنی قضیه ی بنی صدر و گروهک ها، ‌بعد از سی خرداد سال 60 که
اسطوره های شجاعت و شهامت (2) ادبیات دفاع مقدس

اسطوره های شجاعت و شهامت (2)

در آغاز عملیات گسترده ی کربلای پنج، دو مأموریت عملیاتی به تیپ بدر سپرده شد. یکی در منطقه ی موسیان و دیگری در هورالهویزه.
سیلی محکم ادبیات دفاع مقدس

سیلی محکم

در همان روزهای اول فتح مریوان با جلوداری احمد، کار شناسایی و دستگیری افراد ضد انقلاب را شروع کردیم. یک روز سوار بر جیپ، ‌به اتفاق برادر احمد، ‌داشتیم از خیابانی می گذشتیم. ایشان ناگهان زد روی گرده ام و...
خاطراتی از شیر مردان عرصه ی دفاع ادبیات دفاع مقدس

خاطراتی از شیر مردان عرصه ی دفاع

در روزهای اول جنگ، وقتی نیروهای مزدور عراقی در تاریخ پنجم مهر ماه پنجاه و نه به خرمشهر حمله کردند، ‌دشمن پس از آنکه آتش سنگینی بر روی شهر ریخت، ‌تانک هایش را از محله ای که بین مردم به نام ساختمان های پیش
جان فدا ادبیات دفاع مقدس

جان فدا

به محمود گفتم: «شما نباید اجازه بدی ابراهیم همراه من بیاید! چون او هم بابا شده و هم این که مادر و تنها خواهرش بعد از خدا،‌ ‌چشم امیدشون به اوست.»
تا آخرین قطره ی خون ادبیات دفاع مقدس

تا آخرین قطره ی خون

شهید مرتضی شادلو اولین فردی بود که داوطلبانه قبول کرد رانندگی لودر را آموزش ببیند. این کار به دلیل در تیررس مستقیم دشمن بودن، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
آخر شجاعت ادبیات دفاع مقدس

آخر شجاعت

شهید علی چیت سازیان باهوش، زبل، جسور، نترس، ناآرام! همه ی این صفات از یک بچه ی ده ساله، یک آدمی ساخته بود که فامیل بهش می گفتند: «علی سرهنگ!»
حرکت ماهرانه ادبیات دفاع مقدس

حرکت ماهرانه

یک شب، ‌میلاد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بود. از طرف مسئول زندان ـ محمد کچویی ـ سفره ی جشنی برای پذیرایی از زندانی ها انداختند. به پیشنهاد علی‌، من و او کنار زندانی ها نشستیم. یکی از آن ها که استاد...