0
مسیر جاری :
گونه های خاکی ادبیات دفاع مقدس

گونه های خاکی

شهید سعید درخشان از فرماندهان آفتاب خورده ی جنگ بود. او که شب ها از خوف خدا، پیشانیش را به خاک می سایید، اجر شب زنده داری هایش را گرفت. وقتی یک گلوله ی مستقیم بر آن جبین خدایی او نشست، او را به بهشت
بهانه ای برای گریستن ادبیات دفاع مقدس

بهانه ای برای گریستن

عملیات بدر، عملیات سختی بود. واقعاً بچه ها رشادت زیادی از خودشان نشان دادند. از زمین و آسمان تیر و ترکش و بمب و موشک و خلاصه هر چه در دسترس دشمن بود، بر سر بچه ها ریخته می شد.
بالاتر از جنگ ادبیات دفاع مقدس

بالاتر از جنگ

چند روزی بود علی بهانه می گرفت که سرکار نرود و هر چه از او سؤال می کردم علت را نمی گفت. متعجب بودم که پسری به این مظلومی، سر به راه، متواضع، چرا این گونه برخورد می کند؟
دنیایی و آخرتی ادبیات دفاع مقدس

دنیایی و آخرتی

یکی از فرماندهان با تقوا، شجاع و با اخلاص لشکر بود که علاوه بر رزمنده و جنگنده بودن، خیلی مهربان و با محبت بود. می توان او را به راستی از مصادیق «شیران روز و زاهدان شب» دانست. به خاطر همین ویژگی ها، بیش...
غرق تماشا ادبیات دفاع مقدس

غرق تماشا

شهید حاج سید محمد فولادی عمویم حاج سید محمد، توصیه همیشگی اش این بودکه: «قرآن بخوانید و با آن انس بگیرید تا خدا با شما مأنوس گردد.
محراب به فریاد آمده ادبیات دفاع مقدس

محراب به فریاد آمده

در سایت چهار منطقه ی فکّه بودیم. مرخصی گرفته بودم که به شهرستان بیایم. ماشینی که ما را به پشت جبهه منتقل می کرد، آماده ی حرکت بود. هاشم قلم و کاغذ به دست گرفته بود تا جواب نامه ی خانواده اش را بنویسد....
در رأس امور ادبیات دفاع مقدس

در رأس امور

هنگام عملیات فتح المبین با دستگاه های مهندسی به سوی «دشت عباس» درحال پیش روی بودیم. منطقه هنوز پاکسازی نشده بود. عراقی ها در سنگرها بودند و ما در بین آن ها حرکت می کردیم.
فراتر از آتش دشمن ادبیات دفاع مقدس

فراتر از آتش دشمن

شهید محمود سعیدی نسب (غزنوی) ما که برای دیدن محمود به قم می رفتیم، هنگام نماز ما را به نماز آیت الله بهجت می برد تا به ایشان نگاه کنیم. به قرائت و نماز خواندنش توجه کنیم.
دو رکعت حضور ادبیات دفاع مقدس

دو رکعت حضور

گردان حبیب ساعتی پیش از آغاز عملیات سراسری فتح المبین، در عمق مواضع دشمن گم شده بود! حتی اعزام تیم های شناسایی به اطراف نیز گرهی از این کار فرو بسته باز نکرد. لحظات به سختی سپری می شدند. به ناچار شهید...
پیشانی بر زمین ادبیات دفاع مقدس

پیشانی بر زمین

یک روز حاجی به من گفت: «برادران لشکر تعجب می کنند که من چه طور با این همه مبارزاتی که در زمان انقلاب و در درگیری های خیابانی و درگیری های خلق عرب در خرمشهر و درسیستان و کردستان و حمله های جنگ داشته ام،