0
مسیر جاری :
من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم سعدی شیرازی

من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم

من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم شاعر : سعدي چه کنم نمي‌توانم که نظر نگاه دارم من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم ستم از کسيست بر من که...
نه دسترسي به يار دارم سعدی شیرازی

نه دسترسي به يار دارم

نه دسترسي به يار دارم شاعر : سعدي نه طاقت انتظار دارم نه دسترسي به يار دارم از گردش روزگار دارم هر جور که از تو بر من آيد گر يک دل و گر هزار دارم در دل غم تو کنم...
باز از شراب دوشين در سر خمار دارم سعدی شیرازی

باز از شراب دوشين در سر خمار دارم

باز از شراب دوشين در سر خمار دارم شاعر : سعدي وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم باز از شراب دوشين در سر خمار دارم عيبم مکن که در سر سوداي يار دارم سرمست اگر به سودا برهم...
منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم سعدی شیرازی

منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم

منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم شاعر : سعدي کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم در رياحين نگرم بي تو و يارا دارم بر گلستان گذرم بي تو و...
من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم سعدی شیرازی

من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم

من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم شاعر : سعدي و گر ز کينه دشمن به جان رسد کارم من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم نه احتمال نشستن نه پاي رفتارم نه روي رفتنم از خاک آستانه...
شب دراز به اميد صبح بيدارم سعدی شیرازی

شب دراز به اميد صبح بيدارم

شب دراز به اميد صبح بيدارم شاعر : سعدي مگر که بوي تو آرد نسيم اسحارم شب دراز به اميد صبح بيدارم که بر وي اين همه باران شوق مي‌بارم عجب که بيخ محبت نمي‌دهد بارم اگر...
يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم سعدی شیرازی

يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم

يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم شاعر : سعدي گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم کجاست تير بلا گو بيا که من سپرم چو التماس برآمد هلاک باکي نيست...
نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم سعدی شیرازی

نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم

نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم شاعر : سعدي برفت در همه عالم به بي دلي خبرم نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم نه بخت و دولت آنم که با تو...
به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم سعدی شیرازی

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم شاعر : سعدي گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم به مگسران ملامت ز کنار شکرم شوخ چشمي چو مگس کردم و برداشت...
من چون تو به دلبري نديدم سعدی شیرازی

من چون تو به دلبري نديدم

من چون تو به دلبري نديدم شاعر : سعدي گلبرگ چنين طري نديدم من چون تو به دلبري نديدم ممکن نبود پري نديدم مانند تو آدمي در آفاق در صنعت سامري نديدم وين بوالعجبي و...