0
مسیر جاری :
بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین حافظ

بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین

بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین<br /> نبض مرا که می دهد هیچ ز زندگی نشان
چندان که گفتم غم با طبیبان حافظ

چندان که گفتم غم با طبیبان

چندان که گفتم غم با طبیبان<br /> درمان نکردند مسکین غریبان
یا رب امان ده تا بازبیند حافظ

یا رب امان ده تا بازبیند

یا رب امان ده تا بازبیند<br /> چشم محبان روی حبیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت حافظ

ای منعم آخر بر خوان جودت

ای منعم آخر بر خوان جودت<br /> تا چند باشیم از بی نصیبان
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان حافظ

می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان<br /> هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات حافظ

سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات

سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات<br /> بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان
دیده ها در طلب لعل یمانی خون شد حافظ

دیده ها در طلب لعل یمانی خون شد

دیده ها در طلب لعل یمانی خون شد<br /> یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود حافظ

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود<br /> بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل حافظ

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل<br /> مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل حافظ

طریق صدق بیاموز از آب صافی دل

طریق صدق بیاموز از آب صافی دل<br /> به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن