مسیر جاری :
اشعاري در اغتنام فرصت
نشنيده اي که زير چناري کدو بني برجست وبر دويد برو بر به روز بيست پرسيد از چنار که توچند روزه اي گفتا چنار عمر من افزون تر از دويست گفتا به بيست روز من از تو فزون شدم
اين کاهلي بگوي که آخر زبهر...
ترنم شعر
دلم خوش است که هستم، هنوز انسانم و حرف تازه ندارد حريف، مي دانم کسي از آن سر دنيا مرا صدا مي زد مرا که نيمه خالي حجم ليوانم
تمام شور نگاهم سرود پاييز است و تاولي که نشسته ميان دستانم
خلوتکده سکرآورماه
شد گاه و صل دلدار،قم ايها المزمل! آمد زمان ديدار،قم ايها المزمل! وقت سفررسيده؛يعني سحر رسيده بيدارباش ،بيدار!قم ايها المزمل!
مستانه،گريه سرکن،غم از دلت به درکن هشيارباش ،هشيار،قم...
اشعار عاشورايي
قرآن نخوان فراز سکوت مناره ها ديگر اميد نيست به اين استخاره ها! برنيزه ها اذان خداحافظي نگو درگوش هاي زخمي بي گوشواره ها آه اي يقين بي سر و بي دست درسماع ابروي آفريده...
خدا در دلي که عاشق است، ساکن مي شود
انسانيت و خاصيتِ آيينگيِ آدم ها، در درجه يِ اول اهميت است.
کسي که خدا را در آيينه يِ جانِ آدم ها مي بيند، ديگر نه شمشيري براي تهديد به دست مي گيرد و نه ناني براي تطميع.
گلستان غزل
شهرکرد،داراي مدرک ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران و در حال حاضرتهيه کننده برنامه هاي راديويي هستم.من از سال 74 به وادي شعر و غزل رو آوردم و افتخاراتي که دراين زمينه کسب کردم ازجمله عبارتند از:چندين...
گلستانه
ما را نه غم دربه دري خواهد کُشت نه غصه بي بال و پري خواهد کُشت تو آمده اي و ما همه بي خبريم ما را غم اين بي خبري خواهد کشت
آقا! تو که خوب مي تواني ما را از اين همه غربت برهاني ما...
يک دختر دهاتي و تنها...
ديشب کسي مزاحم خواب شما نبود؟ آيا زني غريبه در اين کوچه ها نبود؟ آن دختري که چند شب پيش ديده ايد
دمپايي اش- تو را به خدا- تابه تا نبود؟ يک چادر سياه کشي روي سر نداشت؟ ...
آسمان روي آسمان
با همين چشم هاي خود ديدم، زير باران بي امان بانو در حرم قطره قطره مي افتاد، آسمان روي آسمان بانو! صورتم قطره قطره حس کرده است، چادرت خيس مي شود، اما به...
هرکس مزار مادرش را آرزو کرد
به مناسبت تولد حضرت فاطمه معصومه(س) تا آسمانت را کمي در بربگيرد يک شهر بايد عشق را از سربگيرد گنجايشت در سينه اين خاک ها نيست
بايد تو را دستان پيغمبر بگيرد ...