0
مسیر جاری :
گدايي به شاهي که مقابل نشيند سایر مقالات

گدايي به شاهي که مقابل نشيند

دکترين اقتصادي اسلام که نمونه کامل و ايده آل آن در عصر ظهور حضرت مهدي (عج) تحقق مي يابد ، تفاوت هاي اساسي و ماهوي باديگر نظام ها و از جمله نظام سرمايه داري دارد که آثار و نتايج متفاوتي نيز بر آن مرتب خواهد...
آدینه متون ادبی

آدینه

این بار، برای دل دیوانه می نویسم که لحظه هایش را با بی قراری و انتظار می گذراند و هر دم، بهانه‏ى جمله ها را می گیرد؛ بهانه‏ى یک طلوع شیرین و پایان انتظاری تلخ. برای تو می نویسم ای سراسر امید! برای تو...
حالا که قحط نکیساست متون ادبی

حالا که قحط نکیساست

غروب است. من در وسط بزرگ ترین تنهایی جهان ایستاده ام. بادهای صد و بیست روزه ی تردید، بر من می وزند و تکه های مرا می برند. اکسیژن دشت را نفس می کشم و دی اکسید آه پس می دهم. تمام سلول های بدنم چشم به جاده...
فرهنگ مهدويت و دکترين انتظار دکترین مهدویت

فرهنگ مهدويت و دکترين انتظار

آن چه که پيروان اديان توحيدي و آزادگان حقيقي تاريخ، بر درخشندگي و نورانيت آن به نصرت و غلبه تاريخي دست يافته اند، حريت و بلند نظري راه انبياست. در تاريخ ارزشمند 14 قرن مقابله حق و باطل در ميان پيروان دو...
باستان شناسي گنج آخر الزمان مهدویت در ادیان و مذاهب

باستان شناسي گنج آخر الزمان

عقيده به ظهور حضرت مهدي (ع)، منجي موعود و قيام انقلابي و حکومت جهاني و عدالت گستر او، فکر و انديشه انسان را وسيع و جهان انديش مي سازد تا به دورترين نقاط جهان بنگرد، عالم را مملکت خدا بداند و خير و آسايش...
هست و نيست متون ادبی

هست و نيست

عالم اندر ذکر تو در شور و غوغا هست و نيست باده از دست تو اندر جام صهبا هست و نيست نور رخسار تو در دل ها فروزان شد ، نشد عشق رويت در دل هر پير و برنا هست و نيست بلبل اندر شاخ گل مدح تو را خواند...
دلتنگي ظهور متون ادبی

دلتنگي ظهور

قلم را ستايش مي کنم ، آنگاه که بي محابا براي تو جوهر مي فشاند . مي خواهم بر صفحه سپيد کاغذ ، دلتنگي هايم را بنگارم . دلتنگي ما براي تو ، قدمتي به درازاي تاريخ غيبت دارد . در دلتنگي هايمان ، بعثت را بهانه...
در انتظار يار متون ادبی

در انتظار يار

جمعه ها بي تو ميان و همه دس به سر مي شن جمعه ها بدون تو يکي يکي هدر مي شن تو که نيستي، جمعه از تقويمامون خط مي خوره روي گونه هاي گريه، مهر عادت مي خوره تا کجا دلاي افسرده توي چنگ خزون هي تو رو گريه...
و اين تو هستي که مي آيي متون ادبی

و اين تو هستي که مي آيي

چشمانمان براي يافتنت کدامين فراسو را بکاود وقتي ستاره ها رد گام هايت را گم کرده اند؟ در کدامين شب روشن ، برق نگاهت خواب ستاره ها را برخواهد آشفت؟ کدام روز خوشبخت خورشيد شاهد طلوعت خواهد بود؟ کدام روز...
به ياد يار متون ادبی

به ياد يار

رسيده ايم به فراز فقر؛ دست هايمان، بوي نياز گرفته است . چشم هايمان تشنه، قلب هايمان گرسنه و قدم هايمان ، خسته شده اند از قافله هاي بي سرپرست. خيابان ها، مه آلودند؛ بدا به حال ريه هاي بيمار! بيابان ها،...