دین فردین به کوربن
چکیده:
کربن خود معتقد است که احتمالا پیش از وی کمتر کسی به مقایسه میان اندیشه های هایدگر و عرفان ایرانی اسلامی اقدام ورزیده است، و صراحتا اظهار میدارد: آنچه من نزد هایدگر جسته ام و آن چه از طریق هایدگر درک کرده ام، همان است که در متافیزیک ایرانی-اسلامی جسته و یافتهام.
تعداد کلمات: 1261 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
کربن خود معتقد است که احتمالا پیش از وی کمتر کسی به مقایسه میان اندیشه های هایدگر و عرفان ایرانی اسلامی اقدام ورزیده است، و صراحتا اظهار میدارد: آنچه من نزد هایدگر جسته ام و آن چه از طریق هایدگر درک کرده ام، همان است که در متافیزیک ایرانی-اسلامی جسته و یافتهام.
تعداد کلمات: 1261 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
با توجه به پارهای از دلایل و قراین متنی، و نیز به خصوص با نگاهی به وضعیت تفکر و انحطاط شدید اندیشه فلسفی در دهه های آغازین قرن چهاردهم هجری شمسی در ایران، این امر که فردید جوان و برگسونی، بدون هیچ پیش زمینه و واسطهای خود اصالتأ توجهش به متفکر اصیل و نامتعارفی چون هایدگر معطوف شده باشد، امری ناممکن مینماید. فردید از رهگذر آشنایی با آثار هانری کربن با هایدگر آشنا شده است. لذا کربن، و نه فردید، را باید نخستین کسی دانست که میان تفکر هایدگر و حکمت و عرفان ایرانی اسلامی همسوییهای بسیار عمیقی یافت و کوشید هایدگر را در افق سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی تفسیر کند. کربن خود معتقد است که احتمالا پیش از وی کمتر کسی به مقایسه میان اندیشه های هایدگر و عرفان ایرانی اسلامی اقدام ورزیده است، و صراحتا اظهار میدارد: «آنچه من نزد هایدگر جسته ام و آن چه از طریق هایدگر درک کرده ام، همان است که در متافیزیک ایرانی-اسلامی جسته و یافته ام». (1)
این به هیچ وجه اتفاقی نیست که اکثر بصیرتهای اصلی کربن و همه عناصر قوام بخش تفسیر وی از هایدگر در افق تفکر معنوی حکمت و عرفان ایرانی اسلامی، در فردید نیز، با تفاوت های بسیار اندکی، دیده می شود. خود این امر، فرضیه ما مبنی بر تأثیرگذاری کربن بر فردید را به شدت قوت می بخشد.
بیشتر بخوانید : اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر
کربن در سال ۱۳۲۴ سخنرانی ای با عنوان «روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان: محرکهای زردشتی در حکمت اشراق سهروردی» در انجمن ایران شناسی ایراد کرد که متعاقبا مقرر شد به صورت رسالهای همراه با ترجمه فارسی آن، که از قضا به دست فردید و فرد دیگری به نام عبدالحمید گلشن صورت گرفت، به چاپ رسد. این سخنرانی و ترجمه آن به زبان فارسی، بر سرنوشت فکری فردید و، به واسطه وی، بر تاریخ تفکر معاصر ما ایرانیان بسیار اثرگذار بوده است. اثرگذاری این اثر بر تاریخ تفکر ما امری بسیار بطیء بود و در دهه های بعد خود را نشان داد. سخنرانی کربن به فردیدی که از هوش و استعداد و زمینه های نظری لازم برخوردار بود، نشان داد که چگونه عرفان ایرانی اسلامی، البته بر اساس درکی وجودشناختی و معرفت شناختی و نه صرفا فهمی تئولوژیک یا اخلاقی، می تواند افقی برای مواجهه با تمدن جدید و تفکر غربی قرار گیرد. همین نکته دقیقة جوهرة تفکر کربن و، به تبع وی فردید، را شکل می دهد. در آن روزگار هیچ کس جز فردید نتوانست کربن و طرح فکری وی را به خوبی فهم و هضم و از آن استقبال کند. به همین دلیل، نبوغ و ارزش فردید نزد ما ایرانیان، نه در بدیع بودن تفسیرش از هایدگر، بلکه در توانایی اش در درک عمیق طرحی است که کربن آغازگر آن بود.
همچنین گذر از نیست انگاری ای که روزگار ما را فرا گرفته است، یکی از مهمترین دغدغه های کربن بوده است، همین امر را باید دلیل روی آوردن او به سنت های تفکر شرقی به طور عام و سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی به طور خاص دانست. کربن صراحتا اظهار می دارد «عرفان پادزهر نیست انگاری است و این خود مهم ترین نکتهای است که فردید ایرانی مأنوس با سنت عرفانی را به نحو بنیادین تحت تأثیر افق فکری کربن قرار میدهد.
اما دلایل اقبال فردید به کربن چه بود؟ پاسخ این پرسش کاملا روشن است: ناخرسندی از عقلانیت مدرن و دغدغه حفظ میراث دینی و معنوی در جهان معاصر. این ناخرسندی و دغدغه، محرک نظری کربن، فردید و نیز همه گروندگان به طرح فکری آن دو است، امری که به هیچ وجه به ما محدود نمی شود و در جوامعی دیگر همچون ژاپن و هند نیز دغدغه دفاع از امکان حفظ میراث دینی و معنوی در جهان علمی، تکنولوژیک و نیست انگارانه کنونی دیده میشود. کربن خواهان گفتگو میان سنت معنوی شرق و سنت متافیزیکی غرب بود. خودش در این باره اظهار می دارد:
امیدوارم زمانی فرارسد که فلاسفه غرب و شرق مشترکة به سنت خویش دست یابند و هر یک به تجدید آن همت کنند.» طرح کربن مبنی بر برقراری گفتگو میان شرق و غرب نتیجه طبیعی هر نحوه تفکری است که هم درون یکی از میراثهای بزرگ دینی و معنوی شرق بار آمده باشد و هم عالم مدرنی را که حاصل تفکر متافیزیک غربی است تجربه کرده باشد. مسئله و درد اصلی کربن، یعنی گذر از نیست انگاری و دفاع از امکان تفسیری دینی و معنوی از جهان در عصر تکنولوژی و حاکمیت تفکر علمی و تکنولوژیک، مسئله بسیاری از متفکران در سراسر جهان هرچند با خاستگاههای تاریخی گوناگون از جمله پرسش ما ایرانیان بوده و هست. پرسش از نسبت میان سنت و عالم جدید سبب شد که طرح کربن مورد استقبال فردید و برخی از اندیشمندان ایرانی قرار گیرد.
همچنین گذر از نیست انگاری ای که روزگار ما را فرا گرفته است، یکی از مهمترین دغدغه های کربن بوده است، همین امر را باید دلیل روی آوردن او به سنت های تفکر شرقی به طور عام و سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی به طور خاص دانست. کربن صراحتا اظهار می دارد «عرفان پادزهر نیست انگاری است و این خود مهم ترین نکتهای است که فردید ایرانی مأنوس با سنت عرفانی را به نحو بنیادین تحت تأثیر افق فکری کربن قرار میدهد.
اما صرف نظر از روی آوردن کربن به افق تفکر شرقی به منزله کانونی معنوی در تقابل با غرب معاصر و نیز درک عرفان شرقی به منزله یگانه راه برون شد از جهان نیست انگارانه مدرن، عناصر فکری دیگری که فردید جوان و برگسونی را شدیدا تحت تأثیر او قرار میدهد، کشف اهمیت تفکر هایدگر و نیز تفسیر خاص کربن از این تفکر است. کربن از جمله نخستین مفسران غربی هایدگر بود که «هرمنوتیک حضور» در تفکر هایدگر و اهمیت آن را دریافتند و کوشیدند تا این هرمنوتیک را در افق فرهنگی معنوی دینی تفسیر کنند. او در این نحوه تلقی تنها نبود و بسیاری از متکلمان آلمانی، از جمله رودلف بولتمان، در الهیات خویش از هایدگر تأثیر پذیرفته بودند و تفکر هایدگر را در افقی دینی و معنوی فهم می کردند. لیکن کربن را باید نخستین کسی دانست که میان تفکر هایدگر و حکمت و عرفان ایرانی-اسلامی همسوییهای بسیار عمیقی یافت و کوشید هایدگر را در افق سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی تفسیر کند. به اعتبار همین تفسیر هایدگر در افق سنت حکمی و عرفانی اسلامی است که فردید بسیار به کربن مدیون است، تفسیری که در واقع جوهره و عمود خیمه تفکر فردید را شکل میدهد. به همین دلیل، به اعتقاد نگارنده، اکثر بصیرتهای اصلی کربن و همه عناصر قوام بخش تفسیر وی از هایدگر، در فردید و اکثر قریب به اتفاق دست پروردگان وی، با تفاوت های بسیار اندکی، تکرار میشود. برجسته شدن هرمنوتیک خاص هایدگر یعنی همان چیزی که کربن هرمنوتیک حضور نامیده است و یکی شمرده شدن این معنا از هرمنوتیک با روش تأویلی و تفکر حضوری و معنوی عرفا به نزد فردید، و تأکید مکرر فردید بر تأویلی بودن روش تفکرش، آشکارا در کربن، مقدم بر فردید، دیده می شود. تلاش کربن در رها شدن از تاریخ گرایی جدید و اعتقادش به ساحتی فراتاریخی، که از آن به فرا تاریخ یا تاریخ قدسی تعبیر می کند، در فردید خود را به شکل اعتقاد به وجود «زمان باقی» در برابر زمان فانی» نشان میدهد. تاکید بر تقابل دو گونه زمان «آفاقی» و «نفسی»، که از عناصر مهم تفکر فردید است، پیش از او با وضوح و شرح و تفصیل بیشتری در آثار کربن دیده میشود.
تأثیرپذیری فردید از کربن صرفا به خطوط اصلی تفکر وی منحصر نمی شود، بلکه حتی در بسیاری از جزئیات نیز مشاهده میشود. برای نمونه، توجه فردید به اندیشه های عهد عتیق همچون اندیشه های بودایی، هندی یا زرتشتی و تأویل پدیدارشناسانه آنها را می توان حاصل تأثیرپذیری وی از مواجهه تأویلی کربن با این سنت های تاریخی شرقی دانست. همچنین، تأکید فردید بر مهدویت شیعی و مسئله ظهور موعود نیز، به خوبی تأثیرپذیری او از کربن را، حتی در این زمینه، نشان میدهد.
ادامه دارد..
پینوشت:
1. هانری کربن، از هایدگر تا سهروردی، ص ۲۱.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
همچنین گذر از نیست انگاری ای که روزگار ما را فرا گرفته است، یکی از مهمترین دغدغه های کربن بوده است، همین امر را باید دلیل روی آوردن او به سنت های تفکر شرقی به طور عام و سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی به طور خاص دانست. کربن صراحتا اظهار می دارد «عرفان پادزهر نیست انگاری است و این خود مهم ترین نکتهای است که فردید ایرانی مأنوس با سنت عرفانی را به نحو بنیادین تحت تأثیر افق فکری کربن قرار میدهد.
اما دلایل اقبال فردید به کربن چه بود؟ پاسخ این پرسش کاملا روشن است: ناخرسندی از عقلانیت مدرن و دغدغه حفظ میراث دینی و معنوی در جهان معاصر. این ناخرسندی و دغدغه، محرک نظری کربن، فردید و نیز همه گروندگان به طرح فکری آن دو است، امری که به هیچ وجه به ما محدود نمی شود و در جوامعی دیگر همچون ژاپن و هند نیز دغدغه دفاع از امکان حفظ میراث دینی و معنوی در جهان علمی، تکنولوژیک و نیست انگارانه کنونی دیده میشود. کربن خواهان گفتگو میان سنت معنوی شرق و سنت متافیزیکی غرب بود. خودش در این باره اظهار می دارد:
امیدوارم زمانی فرارسد که فلاسفه غرب و شرق مشترکة به سنت خویش دست یابند و هر یک به تجدید آن همت کنند.» طرح کربن مبنی بر برقراری گفتگو میان شرق و غرب نتیجه طبیعی هر نحوه تفکری است که هم درون یکی از میراثهای بزرگ دینی و معنوی شرق بار آمده باشد و هم عالم مدرنی را که حاصل تفکر متافیزیک غربی است تجربه کرده باشد. مسئله و درد اصلی کربن، یعنی گذر از نیست انگاری و دفاع از امکان تفسیری دینی و معنوی از جهان در عصر تکنولوژی و حاکمیت تفکر علمی و تکنولوژیک، مسئله بسیاری از متفکران در سراسر جهان هرچند با خاستگاههای تاریخی گوناگون از جمله پرسش ما ایرانیان بوده و هست. پرسش از نسبت میان سنت و عالم جدید سبب شد که طرح کربن مورد استقبال فردید و برخی از اندیشمندان ایرانی قرار گیرد.
همچنین گذر از نیست انگاری ای که روزگار ما را فرا گرفته است، یکی از مهمترین دغدغه های کربن بوده است، همین امر را باید دلیل روی آوردن او به سنت های تفکر شرقی به طور عام و سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی به طور خاص دانست. کربن صراحتا اظهار می دارد «عرفان پادزهر نیست انگاری است و این خود مهم ترین نکتهای است که فردید ایرانی مأنوس با سنت عرفانی را به نحو بنیادین تحت تأثیر افق فکری کربن قرار میدهد.
اما صرف نظر از روی آوردن کربن به افق تفکر شرقی به منزله کانونی معنوی در تقابل با غرب معاصر و نیز درک عرفان شرقی به منزله یگانه راه برون شد از جهان نیست انگارانه مدرن، عناصر فکری دیگری که فردید جوان و برگسونی را شدیدا تحت تأثیر او قرار میدهد، کشف اهمیت تفکر هایدگر و نیز تفسیر خاص کربن از این تفکر است. کربن از جمله نخستین مفسران غربی هایدگر بود که «هرمنوتیک حضور» در تفکر هایدگر و اهمیت آن را دریافتند و کوشیدند تا این هرمنوتیک را در افق فرهنگی معنوی دینی تفسیر کنند. او در این نحوه تلقی تنها نبود و بسیاری از متکلمان آلمانی، از جمله رودلف بولتمان، در الهیات خویش از هایدگر تأثیر پذیرفته بودند و تفکر هایدگر را در افقی دینی و معنوی فهم می کردند. لیکن کربن را باید نخستین کسی دانست که میان تفکر هایدگر و حکمت و عرفان ایرانی-اسلامی همسوییهای بسیار عمیقی یافت و کوشید هایدگر را در افق سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی تفسیر کند. به اعتبار همین تفسیر هایدگر در افق سنت حکمی و عرفانی اسلامی است که فردید بسیار به کربن مدیون است، تفسیری که در واقع جوهره و عمود خیمه تفکر فردید را شکل میدهد. به همین دلیل، به اعتقاد نگارنده، اکثر بصیرتهای اصلی کربن و همه عناصر قوام بخش تفسیر وی از هایدگر، در فردید و اکثر قریب به اتفاق دست پروردگان وی، با تفاوت های بسیار اندکی، تکرار میشود. برجسته شدن هرمنوتیک خاص هایدگر یعنی همان چیزی که کربن هرمنوتیک حضور نامیده است و یکی شمرده شدن این معنا از هرمنوتیک با روش تأویلی و تفکر حضوری و معنوی عرفا به نزد فردید، و تأکید مکرر فردید بر تأویلی بودن روش تفکرش، آشکارا در کربن، مقدم بر فردید، دیده می شود. تلاش کربن در رها شدن از تاریخ گرایی جدید و اعتقادش به ساحتی فراتاریخی، که از آن به فرا تاریخ یا تاریخ قدسی تعبیر می کند، در فردید خود را به شکل اعتقاد به وجود «زمان باقی» در برابر زمان فانی» نشان میدهد. تاکید بر تقابل دو گونه زمان «آفاقی» و «نفسی»، که از عناصر مهم تفکر فردید است، پیش از او با وضوح و شرح و تفصیل بیشتری در آثار کربن دیده میشود.
تأثیرپذیری فردید از کربن صرفا به خطوط اصلی تفکر وی منحصر نمی شود، بلکه حتی در بسیاری از جزئیات نیز مشاهده میشود. برای نمونه، توجه فردید به اندیشه های عهد عتیق همچون اندیشه های بودایی، هندی یا زرتشتی و تأویل پدیدارشناسانه آنها را می توان حاصل تأثیرپذیری وی از مواجهه تأویلی کربن با این سنت های تاریخی شرقی دانست. همچنین، تأکید فردید بر مهدویت شیعی و مسئله ظهور موعود نیز، به خوبی تأثیرپذیری او از کربن را، حتی در این زمینه، نشان میدهد.
ادامه دارد..
پینوشت:
1. هانری کربن، از هایدگر تا سهروردی، ص ۲۱.
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394
بیشتر بخوانید :
از هایدگر تا بورکهارت
هایدگری دیگر
مفهوم زمان از دیدگاه هایدگر