خداوند و جهان
همین جا باید آشکار شود که جهان و خداوند هیچ کدام بدیل دیگری نیستند. نه عالم بدون خداوند (الحاد) و نه یکسان بودن خداوند با جهان (وحدت وجود) قابل پذیرش است، بلکه بودن خداوند در جهان و بودن جهان در خداوند را می پذیرم. بنابراین خدا و جهان، خدا و آدمیان در کنار هم و در محدوده ی روابط علت و معلولی در رقابت نیستند تا هنگامی که یکی پیروز می شود، دیگری ببازد بلکه این دو در دل همدیگرند. اگر خداوند واقعا بنیان اصلی معنوی، پشتیبان اصلی نامحدود و همه شمول جهان و آدمیان است، پس باید دانست که اگر آدمیان با وجود محدودیت شان پیروز شوند خداوند چیزی را نمی بازد بلکه پیروزی انسان ها، پیروزی خداوند نیز هست.
 
چنان که شنیده ایم کیث وارد به نحو مفصل و دانشمندانه برای برخی «نوماده گرایان» انگلیسی استدلال آورده است که به نظر او کاملا بعید است که انتخاب طبیعی تنها موجودات عاقل را ایجاد کرده باشد. توضیح ساده تر کل فرآیند، پذیرش فرضیهی تأثیر غیبی خداوند است که فعالانه یا منفعلانه در هر دقیقه تعیین کننده است. آرتور پیکاک، بیوشیمی دان و الهیدان آکسفورد، کسی که همچنین فعالیت های ارزشمندی در راستای گفتگوی بین دانشمندان و الهی دانان انجام داده و متحمل زحمات بسیاری شده است تا تأثیر خداوند بر جهان و نیز مشیت خاص الهی را به واسطه ی مقولات فیزیک قابل فهم کند. دیگران نیز به نوبه ی خود تلاش کرده اند تا فعل خداوند را با عالم کوانتوم پیوند دهند یا جایگاه فعل الهی را در نظریهی آشفتگی پیدا کنند. اما مخالفت هایی نیز با این کوشش ها هم با الهام از فیزیک و هم با الهام از الهیات انجام گرفته است. جان پل کینگ هورن، فیزیکدان و الهیدانی که هیچ خدمتی در راستای گفتگوی میان الهیات و فیزیک انجام نداده است، شاید حق دارد که بگوید: «از هم گشودن رشته های در هم تنیده ی علیت امکان پذیر نیست و نیز اصرار بر این که خداوند فلان کار را انجام داد، انسان فلان کار و طبیعت فلان کار را، غلط است. ما تا به امروز منتظر اعلامیه ای از جانب پاپ هستیم که انتظار می رفت در زمان مناسب منتشر شود. این کاری است که امروز بیش از پیش به آن نیاز داریم. می توان به ایمان پی برد اما با بازرسی نمی توان فعل الهی از این نوع را اثبات کرد.» بنابراین طرح خلاق و جهان شمول عالم را باید درست فهمید و نباید آن را نقشه ی مفصلی دانست که قبلا در فکر خداوند وجود داشته است. به نظر پل کینگ هورن، تعادل عملی میان تصادف و ضرورت، احتمال و امکان موجب می شود که به تطابق ارادهی یک آفریننده ی باریک بین و صبور پی ببریم که آماده ی دنبال کردن اهدافش با به جریان انداختن فرآیندها و پذیرش درجه ای از آسیب پذیری و عدم قطعیت است که همواره معرف هدیهی آزادی از طریق عشق است.
 
بنابراین، الهیات نمی تواند بیش از این چیزی بیابد و نیز نمی تواند بیش از این کنجکاوی کند. می خواهم «بحث بر سر فیض» را پی بگیرم، مهم ترین مباحثه ای که در قرون شانزده و هفده بر سر فیض و اختیار سرگرفت. در آن زمان مردم در پی حل این معما بودند که چگونه می توان مشیت و قدرت مطلقه‌ی خداوند را با اختیار انسان پیوند داد. پس از مشاجرات بی شمار بین دومینکن‌ها و یسوعیان و پس از برگزاری ۱۲۰ جلسه در رم، پاپ پل پنجم در سال ۱۶۱۱ هر گونه اهانت به مخالفان آن را حرام اعلام کرد. ما تا به امروز منتظر اعلامیه ای از جانب پاپ هستیم که انتظار می رفت در زمان مناسب منتشر شود. این کاری است که امروز بیش از پیش به آن نیاز داریم. بیشتر الهیدانان اذعان دارند که ما اینجا نه با معمایی لاینحل، بلکه با رازی سر به مهر دربارهی فعل خداوند روبرو هستیم و دربارهی پرسش ذیل نیز باید بر همین عقیده بود که: خدائی که عالم مطلق است، چگونه می تواند نه تنها فرآیندهای مقدر شده بلکه فرآیندهای تصادفی بی شماری را که تکامل ایجاد کرده است، نیز پیش بینی کند.
 
آنچه در چهارچوب الهیات برای من مطرح است، چیستی فعل خداوند و کیهان و آدمیان نیست، بلکه چگونگی همکاری بین آنهاست که نهایتا از ما پنهان است و لازم نیست که ما پرده از آن برداریم. جنبه ی دیگری که اینجا برای من اهمیت بیشتری دارد، همان است که کتاب مقدس اظهار می دارد. بیشتر معجزات برای مؤمنان نه در کیهان بلکه در قلب آنان رخ می دهد، جایی که روح خداوند در کار است. به گفته ی پولس رسول این روح، نه روح نامقدس انسان، نه روح زمان، نه روح کلیسا، نه روح کشیشان است و نه یک روح پرشور و پرحرارت، بلکه روح القدس، روح رهایی و عشق است که هر جا و هر وقت بخواهد، جریان می یابد. این هدیه خداوند است تا ما حتی در هنگام سختی بتوانیم - و کیست که به آن دست نداشته باشد؟

  بارها و بارها طلب رهایی کنیم تا زندگی و کاری توأم با آرامش، عدالت، شادی، عشق، امید و شکر داشته باشیم. بهترین سرودی که در ستایش روح القدس میشناسم، سروده ای است از استفان لانگتون، اسقف اعظم کنتربری به نام بیا ای روح القدس که حدود ۱۲۰۰ میلادی به رشته ی تحریر درآمده است. این نیایش روح خداوند را به نور تشبیه می کند.
 
ما اینجا قدم به فراسوی مرزهای این فصل از علم و دین می گذاریم. البته میدانم که اندام شناسان محل چنین نشانه هایی را نه در قلب بلکه در مغز می دانند و تمام آن علائم را توسط فرآیندهای شیمیایی و فیزیکی مشخص می کنند. ما باید با این مسئله مواجه شویم.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395
نسخه چاپی