هندسه معرفتی فوکویی
در هندسه معرفتی فوکویی، با توجه به نقش نیروها و قدرتها، تعینی در تاریخ وجود ندارد و همواره باید منتظر حوادث یکتا و منحصر به فرد و ظهور گسستها بود. البته فوکو منکر برخی تداومهای مقطعی و زمان دار نیست اما معتقد است نمی توان این تداوم ها را دائمی، پیوسته و دارای جهتی از پیشی دانست. زیرا هماوردی های قدرت و اراده، برنده های ثابتی نخواهند داشت.
 
از همین رو روند تغییرات از نگاه فوکو، روندی پیوسته نیست، بلکه ما با مجموعه تغییراتی مواجهیم که به گونه ای بی نظم و پراکنده در درون تاریخ به صورتی تصادفی رخ داده اند (باقری، سجادیه و توسلی، ۱۳۸۹، ص ۳۳۵).از سوی دیگر، در عین حفظ واقع گرایی و توجه به جزئیات طریق اثبات گرایانه تاریخ نگاری در نحوه تاریخ نگاری فوکو، وی در حد جزئیات بدون ارتباط نمی ایستد و تلاش می کند تا آنها را در قالب شبکه‌هایی پیوسته تبیین کند.
 
دیدگاه های اثبات گرایان درباره تاریخ: اینگونه نگرش ها، با قبول نظامی عینی از وقایع و رویدادها در تاریخ، در صدد دستیابی به این واقعیت ها هستند و آنها را واقعیت هایی اصیل می دانند. فیلسوفان متعلق به این دیدگاه، برای حوادث و رویدادها، باطنی قائل نیستند تا حقیقت را در کنه آن جستجو نمایند. از نگاه آنان، حقیقت، همان ظاهر حوادث است و ورای آن، امری متعالی که حامل حقیقت ناب باشد، وجود ندارد. دیدگاه اثبات گرایی را می توان از جمله نگرشهای واقع گرایانه به تاریخ به شمار آورد. اثبات گرایی همان گونه که تمایل زیادی به عینی ساختن امور دارد، در تاریخ نیز بر عینیت گزاره های تاریخی و صحت مدارک و شواهد، تأکید می ورزد. ظهور این نگرش در قرن نوزدهم و اوایل بیستم، سبب نوعی تأکید بر جزییات حوادث و عینیت بخشیدن به روایات تاریخی گشت. نگرش اثبات گرایی در پی دستیابی به نقدهای دقیق و پرهیز از اظهارنظرهای فلسفی غیر مستند، با تأکید بر جزئیات حوادث، تاریخ را به وقایعی مجزا تبدیل می کند. در این نگرش، نوعی رخنه در نگاه تاریخی وجود داشت (زیبا کلام، ۱۳۸۲) و قطار به هم پیوسته تاریخ در نزد هگل، از هم گسسته گشت. اثبات گرایی در نقل حوادث تاریخی، بر بی طرفی مورخ و دقت و صحت اظهارات او تأکید می ورزد و مورخ را از قضاوت درباره امور تاریخی باز می دارد. این بی طرفی از نظر صاحبنظران این دیدگاه، در حکم شناختن حوادث از بیرون و پرهیز از رفتن به درون آنهاست (همان)؛ این امر موجب شد تاریخ فکر از تاریخ حذف گردد و تاریخ به سرگذشت حوادث و وقایع فروکاسته گردد. می توان گفت نگرش اثبات گرایان به تاریخ، از دو جنبه اساسی تشکیل می گردد الف- جمع آوری دقیق وقایع تاریخی با تأکید بر جزئیات و صحت مدارک و شواهد ب- کشف قوانین علمی حاکم بر این وقایع این کشف باید از روش های تعمیم علوم طبیعی بدست آید.) اما بررسی ها نشان میدهد که تاریخ نگاران قرن نوزدهم و تاحدی قرن بیستم، بیشتر تحت تاثیر جنبه اول قرار گرفتند و جنبه دوم، برای آنها چندان جاذبه ای نداشت. آنها بر اساس جنبه نخست به جمع آوری مدارک و شواهد و نقد دقیق آنها و نیز تأکید بر جزئیات حوادث پرداختند و سعی کردند، دانشی عینی از وقایع گذشته بدست آورند و گزاره های تاریخی را نیز به همان درجه عینیت علوم طبیعی بیان نمایند، اما چنان درگیر این وظیفه شدند که از کشف و تعمیم قوانین فراگیر بازماندند و در مواردی نیز آن را دست نایافتنی پنداشتند. در این دیدگاه، مطالعه تاریخ، همان بررسی اسناد و فرورفتن در جزئیات حوادث تاریخی است.
 
از نظر فوکو، پراکندگی‌ها به تدریج در تاریخ، گفتمان‌هایی را تشکیل میدهند و این گفتمان ها با استفاده از رویه های کنار گذاری دیگران، خود را نهادینه می سازند و کردارهای غیر گفتمانی زمان خویش را نیز تکوین می بخشند. باستانشناسی فوکو، بیشتر در کار شناخت این مجموعه های کلان تاریخی است. در مقابل، فوکو در تبارشناسی خویش از مفهوم حفره سخن می گوید. این حفره ها، رخنه هایی در لابلای صفحات گفتمانی اند که کردارهای غیر گفتمانی آنها را ایجاد می کنند. شرایط ظهور گفتمان های دیگر در همین حفرهها فراهم می آید. تبارشناسی فوکو با تأکید بر نبود پیوستگی صفحه های فسیلی گفتمانی و لایه ای بودن آنها، توجه خویش را بر همین حفره های بین گفتمانی معطوف می‌دارد.
 
حفره ها، موقفهای تاریخی هستند که در آنها شرایط برای تغییر گفتمان پدید می آید. به طور منال (فوکو، 1987)، فاصله سال های انتهایی قرن نوزدهم، در حوزه سامانه امور جنسی حفره ای ایجاد می شود که سبب بروز گسستی در علوم پزشکی معطوف به امور جنسی می گردد. این حفره در اثر پیوند سامانه وصلت و سامانه سکسوالیته ایجاد شد. در حالت جدید، همسران، والدین و خانواده به عاملان اساسی سامانه سکسوالیته تبدیل شدند. این سامانه در بیرون به پزشکان و مربیان متکی بود. همین عوامل اساسی، کوچکترین نشانه های سکسوالیته را در درون خانواده جستجو می کردند و حاضر بودن دردناک ترین اعترافات را بشنوند و با همه افرادی که در این باره حرفی برای گفتن دارند، گفتگو کنند. همین هندسه جدید، حفره ای شد تا مسائل جنسی وارد حیطه اعترافهای درمانی گردد و روان پزشکی مبتنی بر اعتراف افراد شکل گیرد.
 
بنابراین می توان گفت، دیدگاه فوکو در جایگاه میانه دو دیدگاه دیگر قرار دارد. وی از یک سو، بر اثبات گرایانه بودن مطالعات تاریخی اش مباهات می کند و از سوی دیگر با طرح گفتمان و نیز شبکه روابط قدرت دانش سوژه در پی صورت بندی وقایع منفردی است که در درون حفره ها رخ می دهند و منجر به تکوین گفتمان جدید می شوند.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394
نسخه چاپی