مهم ترین مبانی انسان شناختی
انسان، از نگاه قرآن کریم، موجودی است مرکب از جسم  که ریشه در خاک دارد  و روح  که مبدأ آن، امر الهی است  بر این اساس، انسان، موجودی است دو بعدی و مرکب از جسم و روح الهی، یا ترکیبی است از عقل و صورت، یا عقل و شهوت، و یا عالم بالا و عالم پایین. جسم، صورت، شهوت و عالم پایین به بعد ملکی انسان، و روح الهی، عقل و عالم بالا، اشاره به جنبه ملکوتی اوست. آیات و احادیثی که اشاره به آفرینش بعد ملکی انسان دارند، به چهار دسته تقسیم می‌شوند.
 
دسته اول، آیات و احادیثی که به بیان آفرینش انسان از خاک پرداخته‌اند؛ دسته دوم، آیات و احادیثی که به آفرینش انسان از آب، اشاره دارند؛ دسته سوم، آیات و احادیثی که مرحله پیشرفته (نطفه) را بیان کرده‌اند؛ دسته چهارم، آیات و احادیثی که به مراحل تکاملی جنبه ملکی انسان از خاک تا وصول به بعد ملکوتی، اشاره کرده‌اند. قرآن کریم، در باره آفرینش ملکوتی انسان در مورد آدم و پس از ذکر تسویه  که ناظر به بعد ملکی اوست ، تعبیر «نفخت فیه من روح» به کار می برد و در باره نسل وی، پس از بیان آفرینش ملکی (نطفه، علقه، مضغه و ...)، لحن خود را از خلق به انشا تغییر می‌دهد و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین، متفاوت است، یادآور می‌شود؛ مرحله‌ای که در آن، سخن از حیات، علم و قدرت انسان است. مراحل پیشین، هر چند در اوصاف، ویژگی ها، رنگ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بوده اند، اما همجنس یکدیگر به شمار می رفته اند، در حالی که این مرحله، همجنس مراحل پیشین به شمار نمی‌آید.
 
 خداوند، در این مرحله، چیزی را به انسان عطا کرد که در مراحل پیشین نکرده بود بر این اساس، انسان، موجودی دو بعدی است و به همین جهت، امور مربوط به او نیز دو بعدی خواهد بود، مانند سعادت، نیازها، امکانات لازم برای سعادت، و... یکی از موضوعاتی که در متون دینی، مورد توجه جدی قرار گرفته، هدفمندی انسان و حکمت آفرینش اوست. خداوند متعال تأکید می‌کند که خلقت انسان، بیهوده و عبث نیست؛ بلکه دارای هدف و حکمت است. بخشی از آیات و احادیث، حکمت آفرینش انسان را بیان کرده‌اند که با تأمل در آن‌ها می توان گفت که آفرینش انسان، دارای پنج حکمت است که عبارت اند از به کار گیری اندیشه و شناخت آفریدگار.
 
حکمت دیگر خلقت انسان، ابتلا و آزمایش است گفتنی است که آزمایش خداوند متعال به منظور آگاهی یافتن نیست؛ بلکه حکمت آن، شکوفا کردن استعدادهای انسان است. عبادت خداوند متعال حکمت دیگر آفرینش انسان که در قرآن بدان تصریح شده جنیان و انسیان را نیافریدم، مگر برای عبادت. به کارگیری اندیشه و شناخت آفریدگار، در واقع، مقدمه شکوفایی استعدادهای انسان است و شکوفایی استعدادهای وی، در گرو فرمانبری او از خداوند متعال و عبادت اوست. رحمت الهی چهارمین حکمت آفرینش انسان  که در قرآن به آن اشاره گردیده و در احادیث، بدان تصریح شده است ، رسیدن به رحمت آفریدگار جهان است، بازگشت به خدا از نگاه قرآن، حکمت غایی و فلسفه نهایی آفرینش انسان و جهان، بازگشت به خداوند متعال است، و اگر این هدف نباشد، نه تنها آفرینش انسان، بلکه آفرینش جهان، باطل و بیهوده است.
 
با تأمل معلوم می‌شود که مقصود از بازگشت به خداوند متعال، رستاخیز انسان و حضور وی در صحنه قیامت و دیدن دستاوردهای کارهای نیک خویش به صورت درجات بهشت است، و یا رو به رو شدن با حاصل کارهای ناروای خود در قالب درکات دوزخ بنابراین، همه آنچه در تبیین حکمت آفرینش در قرآن و حدیث آمده، مقدمه این هدف نهایی است. به سخن دیگر، حکمت آفرینش انسان، این است که با به کارگیری اندیشه و عقل، با آفریدگار خود آشنا شود و با به کار بستن برنامه هایی که او از طریق پیامبران خود برای سعادت دنیا و آخرت انسان، ارائه کرده، به سوی رحمت مطلق خداوند متعال، رهسپار گردد و برای همیشه از بهترین زندگی ها برخوردار شود. اما اگر فرمان عقل را نادیده بگیرد و به جای پیروی از آن، تسلیم هوس‌های حیوانی خود شود، آینه دلش زنگار می‌گیرد، خدا را فراموش می‌کند و بدین سان، از رحمت واسعه او دور می‌گردد و بدترین زندگی های ابدی را برای خود رقم می زند.
 
نکته قابل توجه این که انسان کامل، هیچ گاه خود را کامل نمی‌داند؛ زیرا هر چه انسان کامل تر گردد، بهتر می فهمد که کمال مطلق، تنها آفریدگار جهان است، و با عنایت به این که کمال او بی نهایت است، غیر او به هر درجه ای از کمال که برسد، بی نهایت ناقص خواهد بود. بدین سان، انسان کامل، به دلیل این که از یک سو خود را بی نهایت ناقص می بیند و از سوی دیگر، کمالاتش را از مبدأ کمال مطلق میداند، هیچ گاه گرفتار عجب و خودپسندی نمی‌گردد. شناخت هدف، نقش مهمی در معنای زندگی دارد. معنایی از زندگی می تواند تأثیر اساسی داشته باشد که با واقعیت‌های آفرینش هماهنگ باشد. آگاهی از این حقایق، موجب واقع گرا شدن معنای زندگی می‌گردد و با دادن معنای متعالی به آن، هم جهت زندگی را تعیین می‌کند و هم احساس خوشایندی از زندگی به فرد می‌دهد. یکی از مسائل مهم انسان، مسئله حیات و زندگی اوست. این که ماهیت حیات چیست، نقش مهمی در شادکامی دارد؛ چرا که شادکامی، در باره زندگی است و تا معلوم نگردد که معنای زندگی انسانی چیست، نمی توان شادکامی آن را تعریف کرد.
 
مرحوم علامه توضیح می‌دهد که زندگی، گران‌بهاترین متاعی است که یک موجود زنده برای خود سراغ دارد، و چگونه چنین نباشد و حال آن که در ماورای زندگی، غیر از عدم و بطلان، چیز دیگری نیست، و معلوم است که این ارزش برای زندگی را به خاطر اثر آن قائل است که عبارت است از شعور و اراده که نشاط و سعادت زندگی انسانی به آن است، و به همین جهت است که همواره از جهل و نداشتن حریت اراده و اختیار می گریزد. ایشان در تبیین معنای حیات، سه معنا یا مرتبه از نظر قرآن کریم برای آن بیان می‌کند که عبارت اند از: حیات دنیوی، حیات اخروی و حیات طیبه.
 
 بر همین اساس، معتقد است که حیات در آیه شریف، نه به معنای نخست، بلکه به معنای دوم و سوم است. لذا تأکید می‌کند که برای آدمی، زندگی حقیقی ای وجود دارد که اشرف و کامل تر از حیات و زندگی پست دنیایی اوست، و وقتی به آن زندگی می‌رسد که استعدادش کامل و رسیده شده باشد، و این تمامیت استعداد به وسیله آراستگی به دین و دخول در زمره اولیای صالحین دست می‌دهد، هم چنان که رسیدن به زندگی دنیایی وقتی به دست می‌آید که نطفه‌اش رشد و نمو کند تا استعدادش برای درک آن کامل شود یعنی به صورت جنین در آید.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص91-84، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394
نسخه چاپی