معرفی تفسیر اعجاز البیان فی تأویل أم القرآن

شناسنامه تفسیر

نام کتاب: اعجاز البیان فی تأویل ام القرآن
مؤلف: صدرالدین محمد بن اسحاق قونوی
تاریخ ولادت: ۶۰۶ ق انا
تاریخ وفات: ۶۷۳ ق
زبان: عربی
تعداد مجلدات: 1 جلد
مشخصات چاپ کتاب: این کتاب دارای چاپ های گوناگونی است که از آن جمله چاپ مطبعه مجلس دائرة المعارف عثمانیه حیدرآباد دکن ۱۳۶۸ ق/۱۹۴۹م است. اخیرا نیز در قم، دفتر تبلیغات اسلامی با مقدمه و تعلیقات سید جلال الدین آشتیانی، ۱۳۶۴ش، چاپ شده است. لازم به ذکر است که این اثر را محمد خواجوی به فارسی ترجمه کرده و از سوی انتشارات مولی در تهران، ۱۴۱۷ق نشر یافته است.


معرفی مفسر و تفسیر

صدرالدین محمد بن اسحاق بن یوسف بن على قونوی، که در سال ۶۰۶ یا ۶۰۷ ق در قونویه کشور ترکیه تولد یافت و در سال ۶۷۳ ق در همان شهر وفات یافت. پدرش در کودکی او وفات کرد و مادرش به ازدواج شیخ اکبر محیی الدین ابن العربی در آمد، و وی در خدمت و صحبت شیخ تربیت یافت. وی نقاد کلام شیخ است و مقصود شیخ در مسأله وحدت وجود، بر وجهی که مطابق عقل و شرع باشد، جز به تبع تحقیقات وی - و فهم آن - کما ینبغی میسر نمی شود. بدین وسیله صدرالدین نیز تحت تربیت ناپدری و دیگر بزرگان عرفان قرار گرفت و در کنار سلوک و ریاضت، به کسب علوم ظاهری هم پرداخت و در اندک زمانی جامع فقه و حدیث و علوم ظاهری و عقلی و نقلی گردید؛ جامی در کتاب نفحات الانس آورده که کنیت وی ابوالمعالی است، جامع بوده میان جمیع علوم - چه ظاهری و چه باطنی و چه نقلی و عقلی -- میان وی و خواجه نصیرالدین طوسی أسئلة و اجوبه واقع است و مولانا قطب الدین علامه شیرازی در حدیث شاگرد وی است. قطب الدین شیرازی از شاگردان وی بوده، حضرت شیخ با سعدالدین حمویی ملاقات و رابطه محبت و وداد با یکدیگر داشته اند. وی با خواجه نصیرالدین طوسی در مسائل حکمت مکاتبات فراوانی داشته و مورد تمجید خواجه بوده است. با مولانای روم نیز کمال یگانگی را داشته و وظایف تجلیل و احترام تمام در حق یکدیگر معمول می داشته اند. (1).
 
وی ملقب به شیخ کبیر و مکنی به «أبوالمعالی» از أکابر مشایخ عرفا و صاحب نظریه در مسائل عرفان نظری، جامع علوم ظاهری و باطنی و عقلی و نقلی و حدیث و فقه و شریعت و طریقت و حقیقت است، به ویژه کسانی که در مسیر مباحث ابن عربی هم نبودند، از او تجلیل کردند، مانند جلال الدین محمد بن محمد بلخی صاحب کتاب مثنوی، از سوی دیگر وی همراه و صاحب و خلیفه و ربیب شیخ محیی الدین ابن عربی - ملقب به شیخ الأکبر - است و از بزرگ ترین تلامذه و تربیت یافته در خانه اوست.(2)
 
صدرالدین محمد بن اسحاق قونیوی مروج مکتب ابن عربی در مباحث عرفانی و از آن جمله مباحث قرآنی است که در اعجاز البیان فی تأویل ام القرآن آن را نشان داده و در تأویلات ویژه با صراحت بیشتری فاصله میان تفسیر و تأویل را بیان کرده است. این تفسیر که نمونه آن در سوره حمد نگاشته شده، و سبک آن تأویل عرفانی و در قالب تفسیر پس از ابن عربی نگارش یافته است. نکته مهم ادامه روش استاد به شاگرد است. قونیوی (۶۷۳- ۶۰۶ ق) که قریب ۲۰ سال از عمر خود را همراه ابن عربی بوده و با آثار و اندیشه های وی آشنایی داشته و روش تأویلی او را در اعجاز البیان فی تأویل ام القرآن دنبال کرده دارای چنین ویژگی است.
 
آشتیانی در این باره می نویسد: جامی مانند دیگر بزرگان از اتباع ابنعربی، صدرالدین رومی قونوی را بزرگ ترین شاگرد حوزه و مکتب ابن عربی میداند و برای او همانندی قائل نمی باشد و تصریح نموده، که مبانی ابن عربی از طریق تلمیذ و خلیفه او در حوزه های عرفانی رواج پیدا نمود، چه آن که عظمت قونوی در عرفان و خبرگی او در تدریس و حسن سلیقه او در تقریر مبانی و قدرت و قوت فکر و نظر او در بیان و تحریر مسائل، سبب شد که طالبان معرفت از اطراف و اکناف جهان اسلام به خدمت او بشتابند و مطلوب و معشوق خود را در او بیابند. جمعی از افاضل ایرانی نیز به حوزه او رونق دادند و از بزرگ ترین تلامیذ حوزه او گردیدند. تلامیذ قونوی مانند کاشانی بر تلامیذ استاد او کما و کیفا ترجیح دارند و در نشر افکار استاد نیز بسیار موفق بوده اند و مبانی و قواعد تصوف را از طریق تدریس و تألیف ترویج نمودند. قونوی با این که مبانی استاد را به دیگران آموخته و افکار ابن عربی را سر و صورت داده، سعی کافی مبذول داشته است که استقلال فکری خود را حفظ نماید و جدیت نمود که آثارش یکسره مشتمل بر زبده مباحث باشد. حقا قونوی دارای استقلال فکری است و هر چه نوشته است، همه اش زبده و درخشان و تازه و محققانه است.(3)
 
البته این روش در دیگر آثار او چون حقائق الأسماء فی شرح اسماء الحسنی، مفتاح غیب الجمع و جواهر الفصوص نمود روشنی دارد و او در تأویل نظری و عملی آیات، تلاش فراوانی میکند. قونیوی در مقدمه این کتاب به دو نکته اشاره می کند: اولا، هدف او از این نگارش تکرار سخنان مفسرین نیست؛ بلکه به بخشش های خداوندی بسنده می کند و به دنبال ارتباط ثابت میان الفاظ و معانی و قالب و ظروف و معانی و به تعبیر دیگر تفسیر ظاهری نیست مگر به هنگام ضرورت. (4)
 
ثانیا، مخاطبان او مردم عادی نیستند تا بخواهد مناسب با فهم آنان سخن بگوید، یا با تفصیل و شرح مطالب را بازگو کند؛ بلکه به تعبیر خودش، محققین از اهل الله و خواص و محبین این رشته هدف او هستند، کسانی که دارای فطرت سالم و خردهای نورانی میباشند و صبح و شام پروردگار خود را می خوانند. (5).
 
مطالب این کتاب از دو بخش تشکیل می شود؛ بخش نخست در خصوص مبانی و اصول و مطالب کلی است که در عرفان نظری مطرح است. مطالبی که اگر کسی این اصول را قبول داشت، به جزئیات نمی پردازد و بر آن اساس می تواند دریافت های صاحبانش را بپذیرد. در قسمت دوم با همان نگاه تأویل عرفانی، به شرح و توضیح سوره حمد و تبیین مبانی عرفان نظری می پردازد. بدین جهت قونوی در تأویل ادامه دهنده راه ابن عربی شمرده می شود، و خود به این نکته اعتراف می کند که این کتاب محصول نظر استادش است که فقط برای عده ای از خواص شاگردانش بیان می کرد. (6)
 
او برای این که تأویل در قرآن کریم را برهانی کند، مقدمات در مبانی می آورد و حروف را دارای جایگاه مهمی می داند و معناداری و پیوستگی علامت و حیات آنها را باور دارد. او می گوید: آیات از این کلمات وجودی برمی خیزد که متضمن معنایی بر حقیقت، صفت خاص یا حالت معین یا نوع مخصوص است. (7)
 
محور مباحث قونوی عرفان نظری است؛ بدین روی آن چه را که به معرفت حق و مظاهر او باز میگردد، در مقدمات و در تأویل آیات بیان میکند و عجیب آن است که در تأویل بر اساس همان مبانی عمل میکند که در روش رمزی برای حروف قائل است و آنها را دارای هویتی خاص می داند. (8).
 
در بخش های پایانی باز این نکته را تکرار میکند که دانش های حصولی همگی دارای درجه بندی و اختلاف است، اما معرفت حقیقت در نفس الامر از جهت عارفین آنها دارای برتری یا تفاوت نیست، تنها آنچه در این مشاهدات هست از جهت معرفت حق است. (9)
 
اما این سخن در صورتی درست است که در میان این عارفان و تفاسیری که ارائه می دهند، اختلافی نباشد، و تأویل های یکسانی بیان کرده باشند، در حالی که با مراجعه به نوشته های این جریان کاملا اختلاف مشهود است، زیرا افزون بر اختلاف مشرب و منبع و کشف، اختلاف زمانی و تاریخی و بیان و تقریر داشته اند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- مقدمه مترجم، ص ۱۴-۱۸
2- خواجوی، محمد، مقدمه مصباح الانس و مفتاح الغیب، مقدمه خواجوی، ص: ۱۸.
3- آشتیانی، جلال الدین، نقد النصوص، مقدمه آشتیانی، ص: ۲۷
4- اعجاز البیان، ص ۶، چاپ مطبعه مجلس دائرة المعارف، افست قم، مطبعه ارومیه، ۱۴۰۵.
5- همان، ص ۱۲
6- همان، ص ۲۹
7- همان، ص ۸۶
8- همان، ص ۱۳۹
9- همان، ص ۴۰۲
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 71-67
نسخه چاپی