پیام منتشر نشده‌هایی از آیت‌الله انصاری شیرازی و استاد ابوالحسنی (منذر)

پیام منتشر نشده‌هایی از آیت‌الله انصاری شیرازی و استاد ابوالحسنی (منذر)
پیام منتشر نشده‌هایی از آیت‌الله انصاری شیرازی و استاد ابوالحسنی (منذر):
آخرین توصیه آیت‌الله انصاری شیرازی به شاگردان قبل از رحلت:


آیت‌الله یحیی انصاری شیرازی یکی از استادان برجسته عرفان و فلسفه، شامگاه شنبه ۱۳ دی ۹۳ دار فانی را وداع گفت. حجت‌الاسلام محمدصادق ابوالحسنی فیلم کوتاه و صوت آخرین جلسه درس مرحوم آیت‌الله انصاری را در اختیار فارس گذاشت.
خبرگزاری فارس: آخرین توصیه آیت‌الله انصاری شیرازی به شاگردان قبل از رحلت:

خبرگزاری فارس، حجت الاسلام محمدصادق ابوالحسنی: در ایامی که اربعین حکیم الهی آیت الله انصاری شیرازی را پشت سر گذاشتیم و سومین سالگرد مورخ غیور استاد علی ابوالحسنی (منذر) را پیش رو داریم این دو مناسبت را پاس می داریم و نظر شما را به اسناد، تصاویر و مطالب منتشر نشده ای درباره این دو بزرگوار جلب می کنیم.
چهل روز از درگذشت حکیمِ ژرف پویِ حوزه‌های علمیه، آیت الله انصاری شیرازی گذشت اما هنوز مویۀ مرغ دل در اربعین آن یار سفرکرده به گوش می‌رسد و خوشه چینانِ خرمنِ علمش در ماتم و اندوه‌اند.
مقام والای علمی و اخلاقی آیت‌الله انصاری از دیرباز مورد تصدیق بزرگان بود و اهل نظر در عین تنوع دیدگاه‌ها و سلیقه‌ها، به ایمان و آرمان او احترام گذاشته و در سوگش تعابیر بلندی به کار بردند. این مسئله پس از رحلت ایشان به طور فزاینده‌ای بروز کرد.
در پیام رهبر انقلاب از وی با عنوان «حکیم و عارف الهی» یاد شد که « عمر با برکت » خود را « یکسره با پارسائی و پرهیزگاری سپری» کرد و مراجعی چون آیات عظام مکارم شیرازی و نوری همدانی او را «فقیه محقق»، «استاد اخلاق» و «مردی پاک و فاضل» بر شمردند که برای همیشه خاطراتش زنده و فراموش نشدنی است. دیگر اختران فقاهت و ستارگان درخشان مرجعیت نیز همچون آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی، سبحانی و علوی گرگانی در مجلس عزایش به سوگ نشستند.
در پیامی که در هفتمین شب بزرگداشت از سوی آیت الله جوادی آملی قرائت گشت از ایشان به عنوان «حلقه ارتباطی حکمای گذشته و آینده» نام برده شد که با «کرسی تدریس» او «شیرازۀ شیراز» همچنان «بالنده و پویا» باقی ماند.
فراتر از این باید از تعبیر بلند امام خمینی(ره) یاد کرد که به خاطر اعتماد ویزه‌ای که به وی داشت او را «ذوالشهادتین» می‌دانست و شهادتش را به جای دو شاهد قبول می‌کرد.
به راستی که سخن گفتن درباره آن بزرگمرد سخت و طاقت فرساست اما هر چه هست، تصویر او در قاب خاطراتمان نقش بسته و قلم، حالات او را این چنین به تصویر می کشد: دانای راز بود و پیراسته از حرص و آز. چشمانی پر جاذبه و لبریز از محبت داشت. پیشانی اش ساییده از سجود بود و در دلِ شب، خلوت نشین مناجات با معبود. در خطوط چهره‌اش رنج ایام و تکاپو برای اعتلای اسلام هویدا بود و در اولین نگاه، از مردی فرصت ساز و عافیت سوز حکایت می‌کرد.
قلب مهربانش آکنده از صدق و خلوص بود. سخنانی از جنس حکمت داشت و تشنگان معرفت را از چشمه زلال ثقلین سیراب می کرد. عمری دیده از مظاهر خاک فروبست تا تنها جلوه افلاک را به تماشا نشیند. در معنی مصداق بارز این شعر بود که: لو جئـته لَـرأیت الـنّاس فی رجل و الدّهر فی ساعـه و الارض فی دار
در این زمانه پر هیاهو که خزان معصیت با همه توان به باغ معنویت زده، وجودی بسیار مغتنم داشت ولی افسوس که جامعه ما آنگونه که باید قدرش را نشناخت و از محضرش بهره نبرد. بی تردید افراد زیادی آرزوی شاگردی علامه طباطبایی (ره) را داشتند تا اعتباری کسب کنند اما استاد انصاری نه تنها از درس ایشان بهره‌ها گرفت، بلکه بر زینت و وزانت آن مکتب افزود.
از تبار عالمان مجاهد بود. پدرش شیخ محمد انصاری و جدش حاج شیخ زکریا انصاری - معروف به نصیر الاسلام- از علمای فعال و مجاهد در دوران مشروطه و از شاگردان آیه‌الله سیّد عبدالحسین لاری بود که در فرجام - به نقل برخی منابع- پس از عمری مبارزه به دست جیره خواران استعمار انگلیس به شهادت رسید.

مدرسه حقانی از کرسی‌های تدریس آیت‌الله انصاری بود:
مدرسه حقانی، حسینیه ارک و مسجد سلماسی در دهه‌های اخیر کرسی تدریس آیت الله انصاری به شمار می‌رفت ولی جذاب ترین و تکان دهنده‌ترین محفل اخلاق در منزلش تشکیل می‌شد. این قلم که خود را وامدار مواعظ اخلاقی آن استاد می‌داند، افتخار دارد که از نزدیک شاهد حال و هوای سازنده و معنویت کم نظیر درسش بوده است. چهارشنبه صبح‌ها وقتی با دوستان به منزل استاد می‌رفتیم، دیدن در و دیوار آن برای ما کافی بود و دیگر نیازی به موعظه نداشتیم.
همان خانه‌ای که خشت خشتِ آن با زهد و ساده زیستی استاد آشنا بود و مغناطیس وار‌ جان‌های مستعد را جذب می‌کرد. منزل استاد در کوچه باریکی پشت حسینیه ارک قرار داشت و درِ فیروزه‌ای رنگش نظر بیننده را جلب می کرد. داخل خانه با یک راهرو برخورد می‌کردی که دو اتاق کوچک داشت؛ سمت راستی بیرونی منزل بود و درس‌ها در همانجا تشکیل می‌شد.
فقید سعید با رویی باز درب خانه را می‌گشود و در کمال فروتنی صدر مجلس را برای شاگردان آماده می‌کرد ولی خود کنار درِ چوبی روی زمین می‌نشست و مثل شمع انجمن، آرام و با وقار احادیث گهربار اهل بیت (ع) را بر بنیادِ بحارالانوار علامه مجلسی(ره) بر می‌خواند و با تفسیر آن نورافشانی می کرد. دست آخر نیز، زودتر از همه بلند می‌شد و کفش شاگردان را جفت می‌کرد. پیرمرد با وجود کسالت زیاد و دردِ پا، دم در می ایستاد و با همان قلب نازنین یکان یکان افراد را تا آخرین نفر بدرقه می کرد و برای تک تک ما این شعر را با بیانی شیرین می خواند که:

گرخانه محقّر است و تاریک
بر دیدۀ روشنت نشانم

همینجا پیشنهاد می‌کنم مسئولین امر منزل استاد را که اعلام زیادی به خود دیده، خریداری کنند و به صورت موزه ای فاخر در معرض دید علاقمندان قرار دهند. حال که سخن از جناب استاد و خاطرات شیرین وی به میان آمد، اجازه دهید چند مطلب جالب را برایتان نقل کنم.

روضه خوانی استاد در عزای مادر سادات (ع):

از نکاتی که توجه انسان را جلب می‌کرد، حب شدید ایشان نسبت به ائمه اطهار (ع) مخصوصا صدیقه طاهره حضرت زهرا (س) بود. تا مصیبت اهل بیت (ع) خوانده می‌شد، رنگ رخسارش دگرگون می‌شد و به شدت گریه می‌کرد. چه می‌گویم؟ شیخ ما از نسل جابر بن عبدالله انصاری بود و سرشک او در غم سیدالشهدا (ع) یادآور لحظه‌ای بود که جدش در روز اربعین، صورت به قبر حبیب خویش گذاشت و از پرده دل صدا زد: حبیبٌ لا یُجیبُ حبیبه. آب و گلش با عشق آل الله (ع) سرشته بود.
اگر اهل بیت علیهم‌ السلام را به شجره‌ای طیبه تشبیه کنیم که ریشه در اعماق، و برگ و باری رو به آسمان دارند، باید گفت: آیت الله انصاری، مرغ خوش آوایی بر شاخسار این شجره بود که بهترین پناه را در سایه سار ائمه هدی (ع) می دید. نسبت به احادیث و روایات تعبد زیادی داشت و تضعیف و توجیه آن را به بهانه های نامقبول نمی پذیرفت. نمونه سوز و گدازش را می توانید در اشعار شورانگیزی که در بهارِ جوانی سروده و ابیاتی که در ثنای جان جهان، امیرمومنان (ع) به یادگار گذاشته ببینید :

به کعبه شد جلوه گر، جلوه گه ذوالجلال
کعبه مقصود کل، قبله اهل کمال
هجر به پایان رسید، رسید دور وصال
گل به چمن ساز کرد، غمزه و ناز دلال
سرو خرامان ما، به طرف بستان چمید
مژده به نوع بشر، فصل اخیر آمده
به شاه اقلیم جان، مهین وزیر آمده
به صفحه کائنات، علی امیر آمده
از افق لامکان، شمس منیر آمده
زنورش اشراق بین، مقتبس و مستفید...

نیک به یاد دارم در یکی از جلسات درس که با فاطمیه قرین شده بود پس از ذکر مصیبت توسط شاگردان، خود مرثیه خوان مادر سادات شد و در مظلومیت امیرالمومنین (ع) اشعاری خواند که دلِ اهل مجلس را مشتعل کرد:

تو زهرا ببینی و من روی نیلی
توصورت ببینی و من جای سیلی
تو می بینی علی را زار و خسته
نمی بینی تو پهلوی شکسته
بهار عمرت ای زهرا خزان شد
علی از رفتنت بی خانمان شد...

تقریرات استاد منذر(ره) در درس منظومه آیت الله انصاری شیرازی:

یکی از اتفاق‌های جالب در این روزها، دیدن یادداشت‌های مرحوم پدرم استاد ابوالحسنی (منذر) در درس منظومه آیت الله انصاری بود. دفتر را که باز می‌کنی در ابتدای آن با خط زیبایی نوشته: «درس شرح منظومه مرحوم ملاهادی سبزواری از: عالم بالله و عارف به معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) استادنا الکریم و شیخنا العظیم حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی مد ظله العالی».

صفحه اول دفتر منظومه به خط استاد منذر (ره):

این دفتر سرشار از ظرائف و لطائفی است که علاوه بر شرح مشکلات منظومه و کتاب شناسی آثار برخی حکما، روایات ناب و نکات اخلاقی را نیز در بر می‌گیرد. تاریخ دقیق درس ها معلوم نیست. ظاهرا مرحوم منذر پس از نگارش کتاب افشاگری در این درس حاضر می‌شده است و از عمر این اوراق بیش از سه دهه می‌گذرد.
احادیث معصومین (ع) در جای جای نوشته ها به چشم می‌خورد. آیت الله سید علی میلانی نیز - که خود از شاگردان منظومه شیخ یحیی انصاری ایشان بوده – نقل می‌کرد: ایشان مقید بود قبل از شروع درس، ابتدا مجلس را به روایتی از اهل بیت (ع) مزین می‌کرد.
در این روزها که اربعین آیت الله انصاری شیرازی به سومین سالگرد استاد ابوالحسنی (منذر) نزدیک شده، مناسب است برگی از آن را تقدیم خوانندگان کنم. ناگفته پیداست استاد در آغاز درس اشاره ای به شخصیت ملاهادی سبزواری(ره) نموده تا شاگردان را با صاحب کتاب و فضائل او آشنا کند. مرحوم والد به نقل از استاد می نویسد:«مرحوم حاجی ملا هادی خود، کشت می کرده و عبادتش این بوده است که همانجا سر خرمن، قبل از آنکه گندم ها را به منزل بیاورد، آنها را وزن می کرده و زکاتش را جدا می‌کرده و می‌پرداخته است. پس از بازگشت از سفر حج، مدتی متنکّرا خادم یکی از مدارس طلبگی کرمان بوده است. نماز شبش هرگز ترک نمی شده و در قنوت وترش تا می توانسته فقراتی از دعای جوشن کبیر را می خوانده است ( این آخری را گویا در شرح الاسماء - شرح دعای جوشن کبیر - خود اعتراف کرده است. و می گوید که من خودِ خدا را در قنوت وتر می خواندم و می خواستم...».

پیام منافقین برای تهدید و درهم شکستن استاد:

ارتباط بین آیت الله‌ انصاری و پدرم بسیار صمیمانه‌تر از حد استاد و شاگردی بود تا آنجا که در مراسم عروسی والد، ایشان هم حضور داشت. علاقه و حشر و نشر با آیت الله شیخ حسین لنکرانی (ره) از دیگر نقاط مشترک بین آنها بود و پدرم از حضور وی در منزل شیخ حسین لنکرانی ماجراها می‌گفت. در درس‌های مختلفی از استاد انصاری می شنیدیم که جمله: وحدت محال، و اتّحاد لازم را -که از کلمات قصار شیخ حسین لنکرانی است - تاکید می‌کرد. (معنای وحدت در اینجا با اتحاد فرق دارد. اتّحادی که لازم است به معنی تکیه مسلمین بر مشترکات و ایجاد صفوفِ واحد در برابر دشمنان قرآن و عترت (ع) و وحدتی که محال است، به معنی دست کشیدن از مبانی اصیل تشیّع و هضم و استحالۀ آن در مذاهب دیگر است). از دیگر نقاط مشترک آنان مبارزه با جریانات انحرافی است. مقابله با جریان فکری شهید جاوید و باند سید مهدی هاشمی از یک سو و نقد اندیشه های غرب زده مثل جریان حسینیه ارشاد از سویۀ دیگر، فعالیت هایی بود که لنکرانی، انصاری شیرازی و منذر را در کنار هم قرار می داد. تقابل با این دو جریان که کاملا به هم پیوسته و مرتبط بود، هزینه سنگینی داشت که این سه در دوران عمر خود پرداختند و گروه های تهدید و ترور بارها ایشان را آزار دادند. این حقیقت بعدها در مصاحبه ای که حجت الاسلام رحیمیان با استاد حاج شیخ یحیی انصاری ترتیب داد و در مطبوعات منتشر شد، در کلام وی آشکار گشت که : «ما در این انقلاب از جانب دو گروه خیلی اذیت شدیم که یکی از آنها از طرفِ طرفداران «شهید جاوید» و دیگری طرفداران «دکتر شریعتی» بودند. هر چه توانستند اذیتمان کردند». هم ایشان برای پدرم نقل کرده بود که «اینها برای من پیغام فرستادند که تو را مثل دیگران [مثلا شهید شمس آبادی] نمی کشیم اما کاری می کنیم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنی!» و به دنبال این پیغام، خیلی اذیت کردند اما آن مرحوم با شجاعت تمام در مسیر حق ثابت قدم بود؛ در ابطال باطل کوشا و در دفاع از حق شکیبا. نمونه شکیب و شجاعتی که اشاره کردم را از زبان استادمان آیت الله موسوی تهرانی بشنوید که نقل می کرد: بعد از ترور آیت الله شیخ قاسم اسلامی زمانی که برای پاره ای ملاحظات هر کسی حاضر نمی شد به طور آشکار از وی دفاع کند، در ختمی که در قم برایش گرفته شد تنها کسی که دم در مسجد اعظم به عنوان صاحب عزا ایستاد، من و آقای انصاری شیرازی بودیم. پیش از این نیز شجاعت زیاد موجب شده بود تا ساواک در یکی از گزارش های خود از وی به عنوان فردی «خلافگر»، اهل «شورش و بلوا» در شهر قم و تحریک کننده طلاب در فعالیت های ضدامنیتی یاد کرده و در فرجام حکم تبعید به کوهدشت لرستان را به مدت سه سال برای وی صادر کند.» به جرات می توان گفت که او حکیمی خاموش بود اما خروشان. به باور حقیر اگر پرونده ایشان در ساواک و اسناد مبارزه وی قبل و بعد از انقلاب منتشر شود، نکات تازه ای درباره مبارزات و مجاهداتش کشف خواهد شد.
آخرین جلسه درس حاج شیخ در تاریخ چهارشنبه 13/3/88 برای شاگردان، یادآور مواعظ و وصیت‌های آخر ایشان است. چه سخنانی که درباره مرگ می‌زد و چه اشک‌هایی که بر صورتش فرو غلتید! آخرین درس، از نظر موضوع حسن ختام بود. یعنی پس از 13 سال درس خصوصی استاد در منزلش، پایان بخش آن توصیف حوض کوثر و ساقی آن مولا امیرالمومنین (ع) در احادیث جلد هشتم بحار الانوار، باب بیستم بود. و جلسه را به عطر این حدیث از پیامبر اکرم (ص) معطر ساخت که: «یا علی! تو و شیعیانت بر لب حوض کوثر هستید و هر که را که دوست داشته باشی سیراب می کنی...» . با هم برخی توضیحات استاد را مرور می کنیم: علامه طباطبایی قدس سره، روایات معاد را از اول تا آخر خواندند، همش. و آنقدری که ما از روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم الصلاه و السلام استفاده کردیم از اسفار استفاده نکردیم. اول اسفار فرمود علامه در مجلس خصوصی، پنج شش نفر بودیم و بعد روایات بحار الانوار خوند، همش. نصف جلد ششم و جلد هفتم و تمام جلد هشتم. تمامِ روایات؛ یک دونه به جا نگذاشت. و اینها نورانیت داره.
هشتاد و دو سال خودمان را به بازی گرفتیم اما الان روز حسرت هست. و انذرهم یوم الحسره اذ قضی الامر. وقتی که کار از کار گذشته.
به روایات اهل بیت عصمت و طهارت خیلی اهمیت بدید... این زرق و برق‌های امروز، این کلمات متجددین و این اروپایی‌گری و اینها به کار انسان نمی خورد.
و آخرین کلام استاد اینکه: در وقت مردن چشممون به صورت نورانی علی بن ابیطالب روشن می‌شه خدا کنه خجالت نکشیم. همه ائمه تشریف می‌آورند بالین ما ... حتی مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها (گریه شدید).
اکنون ما ماندیم و جای خالی استاد و اگر نه زبان قال، زبان حالمان به این شعر مترنم است:

چونکه گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از که جوییم از گلاب

بهترین راه برای بزرگداشت راهش، گوش فردادن به توصیه‌های اخلاقی است که از او به جای مانده و یکی از آنان آخرین درس استاد است که فایل صوتی آن پیش روی شماست.
روحش شاد و راهش پررهرو. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.