فیلم سینمائی خاكستر سبز
فیلم سینمائی خاكستر سبز
نويسنده و کارگردان: ابراهيم حاتمي كيا
سال تولید: ۱۳۷۲
خلاصه داستان :
هادي به منظور انجام تحقيقات خود جهت فيلمسازي روانه كرواسي مي شود. عزيز دوست هادي در جريان مسافرت او به كرواسي با در اختيار قرار دادن يك نوار كاست، يك قطعه عكس، و يك نيمه پلاك از وي براي يافتن دختري بنام فاطمه كمك مي گيرد هادي بوسيله آشنايي با زني بنام حنيفه كه آشنا به زبان فارسي است به جستجوي فاطمه مي پردازند. در اين ميان هادي پي به رابطه قبلي عزيز و فاطمه برده و متوجه مي شود كه آنها قصد ازدواج داشته اند كه اين مطلب توسط اصغر دوست مشترك ميان عزيز و هادي پنهان مي شود. پليس كرواسي هادي را بعلت نداشتن ويزاي آن كشور از كرواسي بيرون كرده و هادي و حنيفه در جستجوي فاطمه به بوسني و جبهه جنگ منتقل مي شوند. هادي در جريان درگيري نيروهاي بوسنيايي صرب مجروح شده و به عقب منتقل مي شود. فاطمه نيمه پلاك را بدون يافتن هيچ اطلاعاتي از آن پيدا نمي كند.
بازیگران:
آتيلا پسيانی-زلاتا پلشكوا-باربارا بوبولوا-اصغر نقي زاده-بسيرا مينوويچ-ميلان باهول-گابريلا زوريكوا-رفيق الخوري-حسن ساليبو-ژوزف بايناك-پيتر روفوس-ايكو كرمپاسكي-ادينا بوچكيچ-دراكونا گوسوريچ-الويز يانكوويچ
درباره فيلم خاکستر سبز
اولين روايت نامتعارف ابراهيم حاتميکيا
جنگهای داخلی و قومیتی مذهبی یوگسلاوی سابق در اوایل دهه 1990 که فجایعی انسانی را بویژه در سرزمین بوسنی در پی داشت و به قتلعامهای گسترده و جنایات وحشیانه منجر شد، در بسیاری از جنبهها توجه جهانیان را به خود جلب کرد و در این بین سینماگران نیز از این مساله، سوژههای جذابی را برای فیلمهایشان خلق کردند که از آن بین میتوان به فیلم نجاتدهنده (پردراگ آنتونیژویک) و یا به سارایوو خوش آمدید (مایکل وینترباتم) اشاره کرد. در سینمای ایران اما تنها یک فیلم بلند سینمایی در این خصوص ساخته شد که از قضا یکی از شاخصترین فیلمها در کارنامه سینمایی سازندهاش، ابراهیم حاتمیکیا بهشمار میرود: خاکستر سبز.
این فیلم داستان مستندسازی به نام هادی را حکایت میکند که به منظور انجام تحقیقات خود درباره فیلم بعدیاش که در بوسنی میگذرد روانه کرواسی میشود. عزیز، دوست هادی در جریان مسافرت او به کرواسی با در اختیار قرار دادن یک نوار کاست، یک قطعه عکس و یک نیمه پلاک از وی برای یافتن دختری به نام فاطمه کمک میگیرد. هادی به وسیله آشنایی با زنی به نام حنیفه که آشنا به زبان فارسی است به جستجوی فاطمه میپردازند. در این میان هادی پی به رابطه قبلی عزیز و فاطمه برده و متوجه میشود که آنها قصد ازدواج داشتهاند که این مطلب توسط اصغر، دوست مشترک میان عزیز و هادی پنهان میشود. پلیس کرواسی هادی را به علت نداشتن ویزای آن کشور از کرواسی بیرون کرده و هادی و حنیفه در جستجوی فاطمه به بوسنی و جبهه جنگ منتقل میشوند. هادی در جریان درگیری نیروهای بوسنیایی مجروح شده و به عقب منتقل و در یک درمانگاه بستری میشود و در آنجا احساس میکند که فاطمه حضور دارد. فاطمه نیمه پلاک عزیز را که از دست هادی افتاده است پیدا میکند اما اثری از او نمییابد.
در خاکستر سبز سعی شده است تا ماجرای بوسنی با نگاهی تازه و متمایز مورد توجه قرار گیرد و با تعریفی که سینما تبیینگر اصلی آن است و متفاوت با کلیشههای جاری در اخبار رسانهها است، به رویت تماشاگر رسانده شود. ساخت این فیلم که در کشور جمهوری اسلواکی صورت پذیرفت، فرآیندی دشوار بود (در این کشور در زمان تولید فیلم قریب به 700 تن آواره بوسنیایی حضور داشت) و با توجه به تشتتهای طبیعی که در موقعیت زیستی جغرافیایی این دیار وجود داشت (مثلا در یک صحنه واحد از فیلم، 4 تا 5 زبان نسبت به هم بیگانه ادا میشد) دشواریهای زیادی را برای عوامل سازنده فیلم رقم زده بود. عناصری از قبیل پروژه سنگین، برنامهریزی فشرده، کار با عوامل و بازیگران غیرایرانی (به غیر از آتیلا پسیانی و اصغر نقیزاده بقیه بازیگران فیلم خارجی بودند که بازی خوبی را هم در جلوی دوربین ارائه داده بودند، مخصوصا زلاتا پلشکوا در نقش حنیفه) بازسازی صحنههای مختلف با سیاهیلشکرهای پرتعداد (نزدیک به 2000 نفر) و 4 ماه حضور در محیط خارج از کشور و... از جمله این دشواریها بود، اما حاصلی که از این همه روی پرده نشان داده شد، نشان از موفقیتی داشت که هماهنگی گروه فیلمساز پشت سر آن بود.
خاکستر سبز ششمین فیلم بلند سینمایی ابراهیم حاتمیکیا است. حاتمیکیا قبل از این فیلم، از کرخه تا راین را ساخته بود که نقطه اوجی در کارنامهاش به حساب میآمد و اصلا از این فیلم بود که روند قرار گرفتن او در مقام یک ستاره/ فیلمساز آغاز شد، چرا که برای اولین بار ملودرامی قوی و خوشساخت در بستر جنگ و پیامدهایش به رویت تماشاگران ایرانی میرسید. اما خاکستر سبز هم با این که مبحث عشق و جنگ را با هم درآمیخته بود، فارغ از جنبههای ملودرامی بود و مایههای روایی غیرمتعارف در آن باعث میشد با این که اثر به مراتب ارزشمندتری در قیاس با از کرخه تا راین باشد، تماشاگران عادی نتوانند آن جور که باید و شاید ادراک عمیقی از فیلم به دست آورند. ظاهرا تا مدتی این شیوه حاتمیکیا بود که به شکل زیگزاگی فیلمهای هنریتر و سپس مردمیتر بسازد که حاصلش را میتوان در روندی که با از کرخه تا راین، خاکستر سبز، بوی پیراهن یوسف، برج مینو، آژانس شیشهای و روبان قرمز شکل گرفته بود مشاهده کرد که البته ممکن است این روند خیلی هم آگاهانه نبوده و بیشتر اتفاقی باشد.
خاکستر سبز در سال 1372 در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد و با این که در 6 رشته نامزد شده بود، تنها موفق به کسب دریافت یک دیپلم افتخار برای موسیقی پل هرتل گردید (در آن سال بیشترین جوایز به چشم شیطان، بلندیهای صفر و حماسه مجنون رسید و حالا که 15 سال از آن دوران میگذرد به خوبی میتوان دریافت که خاکستر سبز تا چه میزان از دید داوران نادیده گرفته شده بود و تا چه حد فیلمهای برگزیده ایشان ماندگاری بیشتری در سینمای ایران پیدا کردند و تا چه مقدار خاکستر سبز) ولی در عین حال منتقدان و صاحبنظران سینمایی، از فیلم استقبال قابل ملاحظهای به عمل آوردند تا آنجا که مثلا در نظرسنجی جشنوارهای ماهنامه سینمایی فیلم، این اثر مقام سوم را در کسب بهترین فیلم کسب کرد (دو فیلم اول زیر درختان زیتون کیارستمی و پناهنده مرحوم ملاقلیپور بودند) و خود حاتمیکیا هم بعد از کیارستمی عنوان بهترین کارگردان را گرفت. محمد شکیبی از منتقدان این مجله در یادداشتهای جشنوارهایاش درباره خاکستر سبز چنین نوشته بود: «خاکستر سبز در نوع خود دریچههای تازهای را روی سینمای ایران باز میکند؛ دریچههایی که آدمها و روابطی غیر از آنچه را تاکنون دیدهایم به تماشا میگذارد و نوعی عادتستیزی را در ما و در سیاستگذاران سینمایی ایجاد میکند. قدمش مبارک.»
خاکستر سبز اولین فیلم غیرمتعارف حاتمیکیا در امر روایتپردازی است. او با قرار دادن شخصیت هادی در همان مسیری که عزیز قدم برداشته بود، به نوعی حال و گذشته را با هم منطبق میسازد و بدین ترتیب یک جور اینهمانی را بین عینیت و ذهنیت خلق میکند. ایده هوشمندانه انتخاب آتیلا پسیانی (که یکی از بهترین بازیهای کارنامه سینماییاش را در این فیلم ارائه داد) در نقش هر دو شخصیت هادی و عزیز این روند را شکل و شمایل جدیتری میبخشد و راه را برای تاویلهایی مفهومی در این خصوص هموارتر میسازد. در واقع روایت بهگونهای پیش میرود که قطعیتی محرز در خصوص موقعیتها وجود ندارد و هر نوع داده اطلاعاتی درباره عزیز در واقع از ذهن هادی است که به معبر آگاهی مخاطب وارد میشود و حتی این احتمال نیز پیش میآید که آیا این وقایع واقعا در عالم رئال رخ داده بود و یا تنها تجسمهای بصری از نگاه سوبژکتیو هادی است که چنین رخ مینمایاند. انگار سرنوشت هادی دقیقا در همان جاده تقدیر عزیز حرکت میکند و سرگشتگی نهایی عزیز هادی در درمانگاه اوج این درهمریختگی مرزهای خیال و حقیقت است. این روند بیش از آن که وابسته به حوزههای اجتماعی یا سیاسی باشد (نکتهای که وجه غالب آثار ابراهیم حاتمیکیا است)، معطوف به ساحتی عارفانه است و تا حد زیادی الگوی مناسک آیینی جستجو را در هفت منزل و طی طریق شهودی در این بستر تداعی میکند. البته حاتمیکیا در مابقی آثارش نیز از معبر جنگ نگاهی انسانی و درونی را جستوجو میکرده است و هرگز وارد لایههای سطحی و به اصطلاح اکشنی این زمینه نشده است، اما در هر حال خاکستر سبز حتی از خشونتهای جنگ نیز عبور میکند و چشم به افقی متعالی در باب عشق و عاطفه میدوزد. حاتمیکیا موقع ساخت این فیلم تنها 32 سال سن داشت، ولی اوج پختگی در بسیاری از صحنههای آن مشهود است. یکی از زیباترین سکانسهای فیلم، صحنه نماز خواندن عزیز در منزل خانوادهای بوسنیایی است که در هنگامه تعقیبات نماز و ذکر تسبیحات حضرت زهرا(س)، نگاه عزیز از پشت پنجره به دختر جوان خانواده که از بیرون دارد به سمت منزل نزدیک میشود میافتد و تکانههای عاطفی هیجانی او را فرا میگیرد. این صحنه یکی از زیباترین سکانسهای نماز در سینمای ایران است و یادآور آن بیت از حافظ است که <در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد / حالتی رفت که محراب به فریاد آمد> و بدین ترتیب جلوهای عارفانه به بحث عشق و ارتباط وثیق آن با مفاهیم معنوی در فیلم میبخشد. حاتمیکیا در فیلم قبلیاش، از کرخه تا راین هم با عنصر نماز المان هوشمندانهای را در ارتباط با دغدغههای شخصیت اصلی داستان شکل داده بود.
اکنون پس از سالها خاکستر سبز هنوز یکی از به یاد ماندنیترین جلوههای سینمای ایران به شمار میآید و روایت آن همچنان بدیع و نوپردازانه و مضمونش آکنده از لطافت و معنویت است.
مهرزاد دانش-جام جم (jamejamonline.ir) -
نويسنده و کارگردان: ابراهيم حاتمي كيا
سال تولید: ۱۳۷۲
خلاصه داستان :
هادي به منظور انجام تحقيقات خود جهت فيلمسازي روانه كرواسي مي شود. عزيز دوست هادي در جريان مسافرت او به كرواسي با در اختيار قرار دادن يك نوار كاست، يك قطعه عكس، و يك نيمه پلاك از وي براي يافتن دختري بنام فاطمه كمك مي گيرد هادي بوسيله آشنايي با زني بنام حنيفه كه آشنا به زبان فارسي است به جستجوي فاطمه مي پردازند. در اين ميان هادي پي به رابطه قبلي عزيز و فاطمه برده و متوجه مي شود كه آنها قصد ازدواج داشته اند كه اين مطلب توسط اصغر دوست مشترك ميان عزيز و هادي پنهان مي شود. پليس كرواسي هادي را بعلت نداشتن ويزاي آن كشور از كرواسي بيرون كرده و هادي و حنيفه در جستجوي فاطمه به بوسني و جبهه جنگ منتقل مي شوند. هادي در جريان درگيري نيروهاي بوسنيايي صرب مجروح شده و به عقب منتقل مي شود. فاطمه نيمه پلاك را بدون يافتن هيچ اطلاعاتي از آن پيدا نمي كند.
بازیگران:
آتيلا پسيانی-زلاتا پلشكوا-باربارا بوبولوا-اصغر نقي زاده-بسيرا مينوويچ-ميلان باهول-گابريلا زوريكوا-رفيق الخوري-حسن ساليبو-ژوزف بايناك-پيتر روفوس-ايكو كرمپاسكي-ادينا بوچكيچ-دراكونا گوسوريچ-الويز يانكوويچ
درباره فيلم خاکستر سبز
اولين روايت نامتعارف ابراهيم حاتميکيا
جنگهای داخلی و قومیتی مذهبی یوگسلاوی سابق در اوایل دهه 1990 که فجایعی انسانی را بویژه در سرزمین بوسنی در پی داشت و به قتلعامهای گسترده و جنایات وحشیانه منجر شد، در بسیاری از جنبهها توجه جهانیان را به خود جلب کرد و در این بین سینماگران نیز از این مساله، سوژههای جذابی را برای فیلمهایشان خلق کردند که از آن بین میتوان به فیلم نجاتدهنده (پردراگ آنتونیژویک) و یا به سارایوو خوش آمدید (مایکل وینترباتم) اشاره کرد. در سینمای ایران اما تنها یک فیلم بلند سینمایی در این خصوص ساخته شد که از قضا یکی از شاخصترین فیلمها در کارنامه سینمایی سازندهاش، ابراهیم حاتمیکیا بهشمار میرود: خاکستر سبز.
این فیلم داستان مستندسازی به نام هادی را حکایت میکند که به منظور انجام تحقیقات خود درباره فیلم بعدیاش که در بوسنی میگذرد روانه کرواسی میشود. عزیز، دوست هادی در جریان مسافرت او به کرواسی با در اختیار قرار دادن یک نوار کاست، یک قطعه عکس و یک نیمه پلاک از وی برای یافتن دختری به نام فاطمه کمک میگیرد. هادی به وسیله آشنایی با زنی به نام حنیفه که آشنا به زبان فارسی است به جستجوی فاطمه میپردازند. در این میان هادی پی به رابطه قبلی عزیز و فاطمه برده و متوجه میشود که آنها قصد ازدواج داشتهاند که این مطلب توسط اصغر، دوست مشترک میان عزیز و هادی پنهان میشود. پلیس کرواسی هادی را به علت نداشتن ویزای آن کشور از کرواسی بیرون کرده و هادی و حنیفه در جستجوی فاطمه به بوسنی و جبهه جنگ منتقل میشوند. هادی در جریان درگیری نیروهای بوسنیایی مجروح شده و به عقب منتقل و در یک درمانگاه بستری میشود و در آنجا احساس میکند که فاطمه حضور دارد. فاطمه نیمه پلاک عزیز را که از دست هادی افتاده است پیدا میکند اما اثری از او نمییابد.
در خاکستر سبز سعی شده است تا ماجرای بوسنی با نگاهی تازه و متمایز مورد توجه قرار گیرد و با تعریفی که سینما تبیینگر اصلی آن است و متفاوت با کلیشههای جاری در اخبار رسانهها است، به رویت تماشاگر رسانده شود. ساخت این فیلم که در کشور جمهوری اسلواکی صورت پذیرفت، فرآیندی دشوار بود (در این کشور در زمان تولید فیلم قریب به 700 تن آواره بوسنیایی حضور داشت) و با توجه به تشتتهای طبیعی که در موقعیت زیستی جغرافیایی این دیار وجود داشت (مثلا در یک صحنه واحد از فیلم، 4 تا 5 زبان نسبت به هم بیگانه ادا میشد) دشواریهای زیادی را برای عوامل سازنده فیلم رقم زده بود. عناصری از قبیل پروژه سنگین، برنامهریزی فشرده، کار با عوامل و بازیگران غیرایرانی (به غیر از آتیلا پسیانی و اصغر نقیزاده بقیه بازیگران فیلم خارجی بودند که بازی خوبی را هم در جلوی دوربین ارائه داده بودند، مخصوصا زلاتا پلشکوا در نقش حنیفه) بازسازی صحنههای مختلف با سیاهیلشکرهای پرتعداد (نزدیک به 2000 نفر) و 4 ماه حضور در محیط خارج از کشور و... از جمله این دشواریها بود، اما حاصلی که از این همه روی پرده نشان داده شد، نشان از موفقیتی داشت که هماهنگی گروه فیلمساز پشت سر آن بود.
خاکستر سبز ششمین فیلم بلند سینمایی ابراهیم حاتمیکیا است. حاتمیکیا قبل از این فیلم، از کرخه تا راین را ساخته بود که نقطه اوجی در کارنامهاش به حساب میآمد و اصلا از این فیلم بود که روند قرار گرفتن او در مقام یک ستاره/ فیلمساز آغاز شد، چرا که برای اولین بار ملودرامی قوی و خوشساخت در بستر جنگ و پیامدهایش به رویت تماشاگران ایرانی میرسید. اما خاکستر سبز هم با این که مبحث عشق و جنگ را با هم درآمیخته بود، فارغ از جنبههای ملودرامی بود و مایههای روایی غیرمتعارف در آن باعث میشد با این که اثر به مراتب ارزشمندتری در قیاس با از کرخه تا راین باشد، تماشاگران عادی نتوانند آن جور که باید و شاید ادراک عمیقی از فیلم به دست آورند. ظاهرا تا مدتی این شیوه حاتمیکیا بود که به شکل زیگزاگی فیلمهای هنریتر و سپس مردمیتر بسازد که حاصلش را میتوان در روندی که با از کرخه تا راین، خاکستر سبز، بوی پیراهن یوسف، برج مینو، آژانس شیشهای و روبان قرمز شکل گرفته بود مشاهده کرد که البته ممکن است این روند خیلی هم آگاهانه نبوده و بیشتر اتفاقی باشد.
خاکستر سبز در سال 1372 در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد و با این که در 6 رشته نامزد شده بود، تنها موفق به کسب دریافت یک دیپلم افتخار برای موسیقی پل هرتل گردید (در آن سال بیشترین جوایز به چشم شیطان، بلندیهای صفر و حماسه مجنون رسید و حالا که 15 سال از آن دوران میگذرد به خوبی میتوان دریافت که خاکستر سبز تا چه میزان از دید داوران نادیده گرفته شده بود و تا چه حد فیلمهای برگزیده ایشان ماندگاری بیشتری در سینمای ایران پیدا کردند و تا چه مقدار خاکستر سبز) ولی در عین حال منتقدان و صاحبنظران سینمایی، از فیلم استقبال قابل ملاحظهای به عمل آوردند تا آنجا که مثلا در نظرسنجی جشنوارهای ماهنامه سینمایی فیلم، این اثر مقام سوم را در کسب بهترین فیلم کسب کرد (دو فیلم اول زیر درختان زیتون کیارستمی و پناهنده مرحوم ملاقلیپور بودند) و خود حاتمیکیا هم بعد از کیارستمی عنوان بهترین کارگردان را گرفت. محمد شکیبی از منتقدان این مجله در یادداشتهای جشنوارهایاش درباره خاکستر سبز چنین نوشته بود: «خاکستر سبز در نوع خود دریچههای تازهای را روی سینمای ایران باز میکند؛ دریچههایی که آدمها و روابطی غیر از آنچه را تاکنون دیدهایم به تماشا میگذارد و نوعی عادتستیزی را در ما و در سیاستگذاران سینمایی ایجاد میکند. قدمش مبارک.»
خاکستر سبز اولین فیلم غیرمتعارف حاتمیکیا در امر روایتپردازی است. او با قرار دادن شخصیت هادی در همان مسیری که عزیز قدم برداشته بود، به نوعی حال و گذشته را با هم منطبق میسازد و بدین ترتیب یک جور اینهمانی را بین عینیت و ذهنیت خلق میکند. ایده هوشمندانه انتخاب آتیلا پسیانی (که یکی از بهترین بازیهای کارنامه سینماییاش را در این فیلم ارائه داد) در نقش هر دو شخصیت هادی و عزیز این روند را شکل و شمایل جدیتری میبخشد و راه را برای تاویلهایی مفهومی در این خصوص هموارتر میسازد. در واقع روایت بهگونهای پیش میرود که قطعیتی محرز در خصوص موقعیتها وجود ندارد و هر نوع داده اطلاعاتی درباره عزیز در واقع از ذهن هادی است که به معبر آگاهی مخاطب وارد میشود و حتی این احتمال نیز پیش میآید که آیا این وقایع واقعا در عالم رئال رخ داده بود و یا تنها تجسمهای بصری از نگاه سوبژکتیو هادی است که چنین رخ مینمایاند. انگار سرنوشت هادی دقیقا در همان جاده تقدیر عزیز حرکت میکند و سرگشتگی نهایی عزیز هادی در درمانگاه اوج این درهمریختگی مرزهای خیال و حقیقت است. این روند بیش از آن که وابسته به حوزههای اجتماعی یا سیاسی باشد (نکتهای که وجه غالب آثار ابراهیم حاتمیکیا است)، معطوف به ساحتی عارفانه است و تا حد زیادی الگوی مناسک آیینی جستجو را در هفت منزل و طی طریق شهودی در این بستر تداعی میکند. البته حاتمیکیا در مابقی آثارش نیز از معبر جنگ نگاهی انسانی و درونی را جستوجو میکرده است و هرگز وارد لایههای سطحی و به اصطلاح اکشنی این زمینه نشده است، اما در هر حال خاکستر سبز حتی از خشونتهای جنگ نیز عبور میکند و چشم به افقی متعالی در باب عشق و عاطفه میدوزد. حاتمیکیا موقع ساخت این فیلم تنها 32 سال سن داشت، ولی اوج پختگی در بسیاری از صحنههای آن مشهود است. یکی از زیباترین سکانسهای فیلم، صحنه نماز خواندن عزیز در منزل خانوادهای بوسنیایی است که در هنگامه تعقیبات نماز و ذکر تسبیحات حضرت زهرا(س)، نگاه عزیز از پشت پنجره به دختر جوان خانواده که از بیرون دارد به سمت منزل نزدیک میشود میافتد و تکانههای عاطفی هیجانی او را فرا میگیرد. این صحنه یکی از زیباترین سکانسهای نماز در سینمای ایران است و یادآور آن بیت از حافظ است که <در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد / حالتی رفت که محراب به فریاد آمد> و بدین ترتیب جلوهای عارفانه به بحث عشق و ارتباط وثیق آن با مفاهیم معنوی در فیلم میبخشد. حاتمیکیا در فیلم قبلیاش، از کرخه تا راین هم با عنصر نماز المان هوشمندانهای را در ارتباط با دغدغههای شخصیت اصلی داستان شکل داده بود.
اکنون پس از سالها خاکستر سبز هنوز یکی از به یاد ماندنیترین جلوههای سینمای ایران به شمار میآید و روایت آن همچنان بدیع و نوپردازانه و مضمونش آکنده از لطافت و معنویت است.
مهرزاد دانش-جام جم (jamejamonline.ir) -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.