حجت الاسلام پناهیان - دو علت شکست جوان‌ها در زندگی (کلیپ تصویری)

حجت الاسلام پناهیان - دو علت شکست جوان‌ها در زندگی (کلیپ تصویری)
متن کلیپ:

آدم زندگی می‌کند برای اینکه به خواسته‌هایش برسد. در متن رسیدن به خواسته‌هایت یک اتفاقی در زندگی می‌افتد آدم باید حواسش جمع باشد، این اتفاق را مدیریت کند، آن هم اینکه محدودیت‌ها را می‌پذیرد.

در بازی فوتبال شما تمام تلاشت را می‌کنی گُل بزنی، محدودیت‌ها را هم می‌پذیری، خط زمین محدودیت است، توپ رفت بیرون دیگر کسی چانه نمی‌زند، آقا برو کنار بگذار بزنم اینجا جایش خیلی خوب بود، حساب نکن اوت را. آقا اوت شد دیگر، بپذیر دیگر، ول نمی‌کند توپ را!

یا مثلاً آفساید را می‌پذیرند. حالا دیگر آفساید یک محدودیتی است که متحرک هم هست، یعنی هر لحظه هر جایی از زمین ممکن است اتفاق بیفتد. ولی بازیکن‌ها محدودیت‌ها را پذیرفتند. می‌زند از بغل دروازه می‌رود می‌گوید دروازه باید یک کمی این‌طرف‌تر می‌بود. این طنزش خوب است، برای یک شوخی بی‌مزه آدم لبخندیدیم، مثلاً می‌خندد و اینها. ولی واقعش این است که این‌جوری که نمی‌شود فوتبال بازی کرد.

یک کسی دروازه یک کمی باید این‌طرف‌تر بود را جدی بگیرد، هی غُر بزند، آخرسر از زمین برود بیرون. من بازی بلد بودم! من خوب پاس دادم! من خوب شوت کردم! این دروازه لامذهب هر چی می‌زنم یک کم این‌طرف‌ترش می‌خورد. دروازه را خب بیاورید اینجا، صد مرتبه گفتم! آقا ما رفتیم خانۀ مامان‌مان.

خب این بچۀ لوسِ نُنُر فرزندِ مادر را کی تربیت کرده؟ کی فرستاده در زمین که محدودیت‌های زمین را نمی‌پذیرد؟ بدون اینکه محدودیت‌ها را بپذیرد می‌خواهد بازی کند.

این مستطیل سبز فوتبال یک نمایی است از زندگی ما، در زندگیِ ما هم یک محدودیت‌هایی است. کدام جوان‌ها جوان‌های آماده‌ای برای زندگی نیستند؟ یک؛ جوان‌هایی که انگیزۀ قوی برای زندگی ندارند. دو؛ جوان‌هایی که محدودیت‌های زندگی را حاضر نیستند بپذیرند. آقا این محدودیت‌ها است ها! حواست باشد.

بعضی از جوان‌ها واقعاً نمی‌دانم در کدام مدرسه تربیت می‌شوند یا در کدام خانواده! هیچ محدودیتی را حاضر نیست بپذیرد! اعصابش خورد می‌شود با محدودیت‌ها روبرو می‌شود! این فرد آماده برای زندگی نیست!

ما باید محدودیت‌ها را شیرین بپذیریم! بعد در مرز معیّن شده، در داخل آن چهارچوب تعیین‌شده شروع بکنیم به زندگی کردن و جلو رفتن.

آقا یک محدودیت برای شما یک‌دفعه‌ای پیش می‌آید خدای نکرده یک تصادف، هیچی پا از کار افتاد یا قطع شد یا کمر فلج، اینها، دیگر حالا این محدودیت بپذیر دیگر، برو دیگر! آنی که این محدودیت را نپذیرد زندگی نمی‌کند، آنی که بپذیرد زندگی خواهد کرد!

می‌گوید آقا من پذیرفتم این را، متوجه‌ای؟ این را پذیرفتم، من تا آخر عمر با این ویلچر زندگی می‌کنم. وقتی که پذیرفت محدودیت مقدّر خودش را، حالا می‌تواند برنامه‌ریزی کند برای زندگی خودش.

ما محدودیت‌ها را باید بپذیریم، این شرط زندگی است! -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.