شهید مدرسه عشق - شهید مجید کشتکار سهی - مجموعه مستند سوره های سرخ

شهید مدرسه عشق - شهید مجید کشتکار سهی - مجموعه مستند سوره های سرخ
دانشجو
زندگینامه
شهید مجید کشتکارسهی در سال 1341 در تهران و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. وی در ایام تحصیل چه در دوران ابتدایی و چه پس‌ازآن موفقیت‌های چشمگیری داشت. در دوران تحصیل از هوش سرشار و تلاش و کوششی مستمر در تحصیل و کسب مدارج تحصیلی خود داشت به‌طوری‌که همیشه با نمرات خیلی خوب به رده‌های بالاتر راه می‌یافت هیچ کاری را اعم از تحصیل و غیر آن شروع نمی‌کرد مگر با موفقیت آن را به انجام می‌رساند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (رحمه‌الله علیه) نقشی فعال در اقدامات علیه رژیم ستم‌شاهی داشت مانند شرکت در راهپیمایی‌ها، توزیع و پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) و دیگر فعالیت‌هایی از این قبیل.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته اسلامی مرکز مشغول به خدمت صادقانه و شبانه‌روزی شد که در همان زمان به تحصیل خود نیز ادامه می‌داد.
در دوران جنگ و دفاع مقدس چندین بار به‌صورت بسیجی و داوطلبانه به جبهه‌ها اعزام شد. در ایام حضور داوطلبانه در جبهه چندین بار مجروح شد در جبهه‌های میانی و جنوب فعالیتی چشمگیر داشت دوستان جبهه‌های او خاطرات زیادی را از او در سینه‌دارند که بعضاً برای خانواده تعریف نموده‌اند. ازجمله نقل می‌کردند: مجید در جبهه زیارت عاشورایش به‌هیچ‌وجه ترک نمی‌شد اهل تهجد و نماز شب بود و در دل شب به راز و نیاز و مناجات باخدا بر می‌خواست. او قرآن را به‌خوبی قرائت می‌کرد صوت زیبا و دل‌نشینی داشت اهل مطالعه بود. خیلی از کتاب‌های مذهبی، اعم از تفاسیر، کتب شهید مطهری (ره) و دیگر کتب مذهبی را خوانده بود. اهل تفکر و دقت بود. اهل جلسات مذهبی و قرائت قرآن بود از این فضیلت‌ها غفلت نداشت بااینکه در دانشگاه تحصیل می‌کرد و درس خواندن در دانشگاه لوازم مربوط به خود و وقت محدود را دارد ولی همه این‌ها باعث نمی‌شد از جبهه غافل شود. بلکه شوری عجیب در سر داشت هرازگاهی با بسیجیان عاشق و جان‌برکف به جبهه‌ها می‌رفت در کربلای (4) عملیات قبل از کربلای (5) حضوری موثر داشت. در طول زندگی کوتاه او کسی از او نرنجید. پدر و مادر و برادران و خواهران همه از او راضی بودند بسیار نسبت به اهل خانه بخصوص پدر و مادر احسان گر و یار و یاور بود. صله ارحام را انجام می‌داد. در امانت‌داری امین بود و درستکار، اهل عبادت بود اهل نماز جمعه و جماعت بود در عمل به واجبات و مستحبات ساعی و کوشا بود. همیشه مقید به نماز اول وقت بود. از فقرا و مستمندان دستگیری می‌کرد با همسایگان مهربان بود. با دوستان و رفقایش همرنگ و یکدل بود با روحانیت معظم رابطه‌ای صمیمی داشت. علاوه بر تحصیلات دانشگاهی علوم قدیم حوزوی را هم تا ادبیات عرب وسیوطی خوانده بود و مسلط بود.
در طول جبهه دو بار زخمی می‌شوند یک‌بار ترکش به‌پای شهید اصابت می‌کند ولی وقتی به خانه‌برمی گردند اصلاً پدر و مادر را از این ماجرا باخبر نمی‌کنند تا اینکه بعد از چند روزبه خاطر مراجعه مداوم یکی از دوستان جهت پانسمان پای شهید پدر و مادر متوجه جراحت ایشان می‌شوند. ایشان ابتدا از سپاه و کمیته عازم جبهه می‌شدند ولی در عملیات آخر به خاطر علاقه به شرکت در خط مقدم جبهه به بسیج می‌روند و از طرف بسیج اعزام می‌شوند بعد از عملیات کربلای (4) در تماسی که با خانواده‌اش گرفته بود از خوزستان قهرمان و منطقه عملیاتی می‌گفت و درحالی‌که چند روزی به عملیات کربلای (5) نمانده بود سراسر شور و هیجان بود که از رشادت‌های رزمندگان اسلام تعریف می‌کرد و از ایثار شهدا حرف می‌زد درحالی‌که خودش چند روز دیگر به خیل آن سرداران می‌پیوست.
در عملیات کربلای (5) درحالی‌که به پیشروی علیه مواضع ادامه می‌دادند با چند نفر از هم‌رزمانش و در موقعیتی که آذوقه و مهمات آن‌ها دچار کمبود شده بود با حمله شدید دشمن بعثی مواجه شدند و تا آخرین لحظه مقاومت نمودند تا شربت شیرین شهادت را نوشیدند و به لقاءالله پیوستند. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.