این امتحان کلیدی است! (کلیپ تصویری)
متن کلیپ:
هر ولیّ خدا به عنوان پیامبر آمده ظهور کرده، به تحلیل قرآن، به تعبیر قرآن کریم، مردم باهاش درگیر شدند سر اینکه این یک آدمی است مثل خودشان، بعد گفتند ما نمیتوانیم زیر بار یک آدمی مثل خودمان برویم. ترکیبی از حسادت و تکبّر. درست است؟ برتری او را نپسندیدند. خمیرمایۀ این در داستان قابیل و هابیل رخ داد. قابیل برتری هابیل را نپذیرفت. خیلی حکیمانه است ما بگوییم این داستان، داستان هابیل و قابیل نمادی است برای کلّ زندگی بشر.
فلسفۀ عناد و دشمنی با همۀ پیامبران طبق آیات قرآن همین بوده که اینها حسادت میکردند نسبت به پیغمبرها. چرا این باید بر ما ترجیح پیدا کند؟ میگفتند: «یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ» این میخواهد بر شما برتری بطلبد. چرا بخواهد برتری بطلبد؟ چرا بخواهد بر ما برتر بشود؟ مگر کیه ایشان؟ خب یک فرشته بفرستند ما زورمان نیاید.
پس حسادت نسبت به ولیّ خدا یک امتحان کلیدی از همۀ انسانهاست. و این اصل ماجرای منازعات با پیامبران است. در صدر اسلام این قصه یک تفاوتی پیدا کرده بود با گذشته. آن تفاوتش این بود که هر کسی از امتحان حسادت کردن نسبت به پیغمبر عبور میکرد موفقیتآمیز، بلافاصله امتحان بعدی ازش گرفته میشد و آن حسادت نکردن به علی بن ابیطالب است. و اینجا خیلیها میریختند. چرا خدا این کار را کرد؟
آیا ادعای دینی مردم مکه خیلی بالا بود که بود؟ و حتی مردم مدینه؟ یا آیا خدا میخواست در صدر اسلام محکمکاری بکند که کرد؟ و یا دلایل دیگری داشت؟ این موضوع خیلی قابل تأمل است. و شما توجه بکنید به اینکه کسانی که توانسته بودند به صورت کاذب امتحان حسادت نسبت به پیغمبر را ازش عبور بکنند، با مغز میخورد رو زمین! وقتی که امتحان بعدی علی بن ابیطالب ازش گرفته میشد. این را دیگر نمیتوانست تحمّل کند و رسماً زیرآب ولایتمداریاش میخورد.
از آنطرف آدم میبیند خداوند متعال نه تنها این طرح را ریخته بلکه عمداً انگار میخواهد کفر یا حسادت حسودان را دربیاورد. به رخ آنها میکشید علی بن ابیطالب را. از تولد او تو خانۀ کعبه بگیر، تا توجه پیغمبر به صورت خاص به ایشان بگیر، تا اعلام وصایت از روز اول تبلیغ، تا ترجیح دادن امیرالمؤمنین در هر صحنهای مثل این نجواها، تا عید غدیر. کسی الکی اینجا واینستد. اینقدر نفرت دارد خدا از حسادت به اولیائش! یک ذرّه تو دل کسی ببیند انگار میخواهد بزند دربیاید بیرون! ولو جامعۀ اسلامی به هم بریزد، ولو پیغمبر غریب بشود، ولو. من نمیخواهم الکی کسی ادّعای ایمان بکند.
این موضوع محوری تعیینکننده در تاریخ اسلام در زمان ما کارایی ندارد؟ مگر میشود آقا این حرفها چیه؟ پس کو تو تحلیل سیاسیها؟ این را تا متوجه نشویم اصلاً حقیقت ولایت و ولایتمداری را نمیتوانیم خوب تحلیل بکنیم.
نباید به صورت البته سطحی از این مفهوم حسادت استفاده کرد تو تحلیل مسائل سیاسی اجتماعی الآن، درست است. ولی پیچیدهاش هم دیگر کسی استفاده نمیکند. کو؟ ما باید درس بگیریم از تاریخ، از امیرالمؤمنین، از اتفاقاتی که تو صدر اسلام افتاد، چراغ راهمان باشد. خب بخواهیم درس بگیریم، حسادت آنجا نقش کلیدی داشت، الآن کجاست؟ کسانی که توانسته بودند به نوعی امام را بپذیرند ببینید با شهید بهشتی چهکار کردند؟ این را تا متوجه نشویم اصلاً حقیقت ولایت و ولایتمداری را نمیتوانیم خوب تحلیل بکنیم. -
هر ولیّ خدا به عنوان پیامبر آمده ظهور کرده، به تحلیل قرآن، به تعبیر قرآن کریم، مردم باهاش درگیر شدند سر اینکه این یک آدمی است مثل خودشان، بعد گفتند ما نمیتوانیم زیر بار یک آدمی مثل خودمان برویم. ترکیبی از حسادت و تکبّر. درست است؟ برتری او را نپسندیدند. خمیرمایۀ این در داستان قابیل و هابیل رخ داد. قابیل برتری هابیل را نپذیرفت. خیلی حکیمانه است ما بگوییم این داستان، داستان هابیل و قابیل نمادی است برای کلّ زندگی بشر.
فلسفۀ عناد و دشمنی با همۀ پیامبران طبق آیات قرآن همین بوده که اینها حسادت میکردند نسبت به پیغمبرها. چرا این باید بر ما ترجیح پیدا کند؟ میگفتند: «یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ» این میخواهد بر شما برتری بطلبد. چرا بخواهد برتری بطلبد؟ چرا بخواهد بر ما برتر بشود؟ مگر کیه ایشان؟ خب یک فرشته بفرستند ما زورمان نیاید.
پس حسادت نسبت به ولیّ خدا یک امتحان کلیدی از همۀ انسانهاست. و این اصل ماجرای منازعات با پیامبران است. در صدر اسلام این قصه یک تفاوتی پیدا کرده بود با گذشته. آن تفاوتش این بود که هر کسی از امتحان حسادت کردن نسبت به پیغمبر عبور میکرد موفقیتآمیز، بلافاصله امتحان بعدی ازش گرفته میشد و آن حسادت نکردن به علی بن ابیطالب است. و اینجا خیلیها میریختند. چرا خدا این کار را کرد؟
آیا ادعای دینی مردم مکه خیلی بالا بود که بود؟ و حتی مردم مدینه؟ یا آیا خدا میخواست در صدر اسلام محکمکاری بکند که کرد؟ و یا دلایل دیگری داشت؟ این موضوع خیلی قابل تأمل است. و شما توجه بکنید به اینکه کسانی که توانسته بودند به صورت کاذب امتحان حسادت نسبت به پیغمبر را ازش عبور بکنند، با مغز میخورد رو زمین! وقتی که امتحان بعدی علی بن ابیطالب ازش گرفته میشد. این را دیگر نمیتوانست تحمّل کند و رسماً زیرآب ولایتمداریاش میخورد.
از آنطرف آدم میبیند خداوند متعال نه تنها این طرح را ریخته بلکه عمداً انگار میخواهد کفر یا حسادت حسودان را دربیاورد. به رخ آنها میکشید علی بن ابیطالب را. از تولد او تو خانۀ کعبه بگیر، تا توجه پیغمبر به صورت خاص به ایشان بگیر، تا اعلام وصایت از روز اول تبلیغ، تا ترجیح دادن امیرالمؤمنین در هر صحنهای مثل این نجواها، تا عید غدیر. کسی الکی اینجا واینستد. اینقدر نفرت دارد خدا از حسادت به اولیائش! یک ذرّه تو دل کسی ببیند انگار میخواهد بزند دربیاید بیرون! ولو جامعۀ اسلامی به هم بریزد، ولو پیغمبر غریب بشود، ولو. من نمیخواهم الکی کسی ادّعای ایمان بکند.
این موضوع محوری تعیینکننده در تاریخ اسلام در زمان ما کارایی ندارد؟ مگر میشود آقا این حرفها چیه؟ پس کو تو تحلیل سیاسیها؟ این را تا متوجه نشویم اصلاً حقیقت ولایت و ولایتمداری را نمیتوانیم خوب تحلیل بکنیم.
نباید به صورت البته سطحی از این مفهوم حسادت استفاده کرد تو تحلیل مسائل سیاسی اجتماعی الآن، درست است. ولی پیچیدهاش هم دیگر کسی استفاده نمیکند. کو؟ ما باید درس بگیریم از تاریخ، از امیرالمؤمنین، از اتفاقاتی که تو صدر اسلام افتاد، چراغ راهمان باشد. خب بخواهیم درس بگیریم، حسادت آنجا نقش کلیدی داشت، الآن کجاست؟ کسانی که توانسته بودند به نوعی امام را بپذیرند ببینید با شهید بهشتی چهکار کردند؟ این را تا متوجه نشویم اصلاً حقیقت ولایت و ولایتمداری را نمیتوانیم خوب تحلیل بکنیم. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.