به ستاره سلام کن! (کلیپ تصویری)
کلیپی از سخنان استاد پناهیان در مبحث راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی - جلسه سوم
متن:
ستارهها با هم در مورد شما حرف میزنند. چون آنها عشقشان این است دارند میچرخند به عشق شما. به هم میگویند هست؟ آره. دیدیش؟ آره. الآن آمد ایستاد تو حیاط رفت داخل دیدم. ستارهها برای شما دارند میچرخند دیگر. بعضیها دیدی اینقدر آلوده هستند به بیماری اندوه و غم، تا به رفیقشان هم میرسند شروع میکنند درد دل کردن. چه خبر؟ والّا چه عرض کنم؟ اینقدر گرفتاری هست چی بگویم؟ از هر طرف میروی یکی میزند، نمیدانم.
خاک بر سر حرفزدنت بیادب. تو نمیدانی در محضر پروردگار عالم هستی؟ یک ذره دلت غم گرفت یعنی آدم بدی شدی، یعنی دور شدی، یعنی داری دورتر میشوی، یعنی داری همۀ عباداتت را خراب میکنی، یعنی خوبیهایت دارد نابود میشود، یعنی سرمایهات را داری آتش میزنی!
خدا میفرماید این بندۀ من چرا گرفته است؟ چشه این؟ چیه؟ دارد میگوید من خدا ندارم؟ نه خدایا به خدا این کافر نشده. این همینجوری دلش گرفته. خب بیخود دلش گرفته. میخواهد به دیگران اعلام کند من خدا ندارم؟ نه غلط کرده خدا! من میروم بهش میگویم. خب این بیاحترامی به خداست! ببخشید ها! من اینجوری گفتم، به آن آقا گفتم، شما که اصلاً اینجوری نیستید.
شما میگویند چه خبر؟ میگویی والّا امروز خورشید دمید، ایام بهار یک کمی هوا گرم شده. خب غروب شده، چه خبر؟ والّا دیگر چه عرض کنم؟ الآن ستارهها میآیند همه به من دارند چشمک میزنند. یک دستی بهشان تکان بدهید، همۀشان، میلیاردها ستاره، بهشان سلام بدهید. بگو خوب است خواهش میکنم، ادامه بدهید شما. کار دارم، من که همش بیکار نیستم به شماها برسم.
اندوه یعنی کفر، اندوه یعنی ناسپاسی، اندوه یعنی بیخدایی، بیعقلی! یک لحظه نگذارید نشاط و سرور از قلبتان برود. این اندوههای معنوی به طور طبیعی در دل پدید میآیند ها! یعنی هر روز باید شما اندوهتکانی بکنی از دل، ترسزدایی بکنی از دل، حسرتزدایی بکنی از دل. با این اندوه نمیشود حال خوش معنوی داشت. -
متن:
ستارهها با هم در مورد شما حرف میزنند. چون آنها عشقشان این است دارند میچرخند به عشق شما. به هم میگویند هست؟ آره. دیدیش؟ آره. الآن آمد ایستاد تو حیاط رفت داخل دیدم. ستارهها برای شما دارند میچرخند دیگر. بعضیها دیدی اینقدر آلوده هستند به بیماری اندوه و غم، تا به رفیقشان هم میرسند شروع میکنند درد دل کردن. چه خبر؟ والّا چه عرض کنم؟ اینقدر گرفتاری هست چی بگویم؟ از هر طرف میروی یکی میزند، نمیدانم.
خاک بر سر حرفزدنت بیادب. تو نمیدانی در محضر پروردگار عالم هستی؟ یک ذره دلت غم گرفت یعنی آدم بدی شدی، یعنی دور شدی، یعنی داری دورتر میشوی، یعنی داری همۀ عباداتت را خراب میکنی، یعنی خوبیهایت دارد نابود میشود، یعنی سرمایهات را داری آتش میزنی!
خدا میفرماید این بندۀ من چرا گرفته است؟ چشه این؟ چیه؟ دارد میگوید من خدا ندارم؟ نه خدایا به خدا این کافر نشده. این همینجوری دلش گرفته. خب بیخود دلش گرفته. میخواهد به دیگران اعلام کند من خدا ندارم؟ نه غلط کرده خدا! من میروم بهش میگویم. خب این بیاحترامی به خداست! ببخشید ها! من اینجوری گفتم، به آن آقا گفتم، شما که اصلاً اینجوری نیستید.
شما میگویند چه خبر؟ میگویی والّا امروز خورشید دمید، ایام بهار یک کمی هوا گرم شده. خب غروب شده، چه خبر؟ والّا دیگر چه عرض کنم؟ الآن ستارهها میآیند همه به من دارند چشمک میزنند. یک دستی بهشان تکان بدهید، همۀشان، میلیاردها ستاره، بهشان سلام بدهید. بگو خوب است خواهش میکنم، ادامه بدهید شما. کار دارم، من که همش بیکار نیستم به شماها برسم.
اندوه یعنی کفر، اندوه یعنی ناسپاسی، اندوه یعنی بیخدایی، بیعقلی! یک لحظه نگذارید نشاط و سرور از قلبتان برود. این اندوههای معنوی به طور طبیعی در دل پدید میآیند ها! یعنی هر روز باید شما اندوهتکانی بکنی از دل، ترسزدایی بکنی از دل، حسرتزدایی بکنی از دل. با این اندوه نمیشود حال خوش معنوی داشت. -
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.