در حریم قدسیات بال مناجاتی بده
گنبدت دل میبرد، وقت ملاقاتی بده
دستهایم خالی از پیش است، سوغاتی بده
من، فقیرم، تکهنانی بهر خیراتی بده
از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد
نیست عاقل هر کسی دیوانه مشهد نشد
از دم گرمت مسیحا صاحب دم میشود
بی تو باشم حضرت خورشید، سردم میشود
نان برای خوردن و بردن فراهم میشود
من زیادیام فقط؟ از سفرهات کم میشود؟
ما لبِ تشنه، لب ِدریایمان پیش شماست
هرکجا باشیم هم یک پایمان پیش شماست
این حرم را چشمهای تار میخواهد چهکار؟
پنجره فولاد تو بیمار میخواهد چهکار؟
دل به تو بسته طنابِ دار میخواهد چهکار؟
خب جوابش را بده اصرار میخواهد چهکار؟
پنجره فولاد تو بیمار را آورده است
تو جوابش را بده، دکتر جوابش کرده است
من که زائر بودهام یک مرتبه در این حرم
وقت مرگ و در فشار قبر و روز محشرم
تو خودت گفتی که منت میگذاری بر سرم
قول دادی ور نه نام مادرت را میبرم
سوختم در عشق تو خورشید، خاموشم نکن
مرگ من در وقت تنهایی فراموشم نکن
بر خلاف دست، چشمم پُرتر از این حرفهاست
آب سقاخانهات تببُرتر از این حرفهاست
این گرفتارت شدنها حُرتر از این حرفهاست
نان بدون عشق تو آجرتر از این حرفهاست
در رواق تو تمامی جهان جا میشود
زودتر از گفتن حاجت گره وا میشود
دوست دارم با شما باشم، اجازه میدهی؟
تو رئوفی من گدا باشم، اجازه میدهی؟
شامل لطف رضا باشم، اجازه میدهی؟
با تو یک شب کربلا باشم، اجازه میدهی؟
دست و پاگیرم تو اما دستگیری می کنی
مهربانی های جبران ناپذیری می کنی
آسمانت مال من، بال و پرم مال شما
تو برای من، تمام کشورم مال شما
گم شدن در صحن مال من، حرم مال شما
زیر پایت مال من، بالا سرم مال شما
زائرت هرکس شود، ختمبهخیرش میکنی
پاش بیفتد اگر، حر را زهیرش میکنی
راه افتادی و زیر پایت ایران ساختند
تکهای از خاک ایران را خراسان ساختند
با وجود تو در این کشور مسلمان ساختند
تو همان لطفی که در پاسخ به سلمان ساختند
آمدی بر دامنت دست توسل ریختند
وقتی تشییع تو، روی پیکرت گل ریختند
-