داستان کودکانه | آرزوی دهقان

داستان کودکانه | آرزوی دهقان
زن دهقان با همسرش در کنار پسر کوچک شان زندگی می کردند. در یک مزرعه کوچکی دهقان جوانی با زن و پسرش زندگی می کردند. آنها از زندگی شان راضی بودند تا اینکه یک روز که دهقان به خانه اش بر می گشت زن و شوهری را دید که خیلی پیر بودند و با آنها تا نزدیکی ده رفت. دهقان وقتی از آنها جدا شد خیلی ناراحت بود. دهقان به پیری خود و همسرش فکر می کرد ... -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.